درگیری با موهامو و ابروهام بود کاش میتونستم برم جلو آینه یه دل سیر با خیال راحت از صورتم ایراد بگیرم به جای دست و پنجه نرم کردن با بیماری با لوازم آرایشم ور میرفتم و مدام میگفتم کاش دماغمو عمل کنم خیلی زشته
کاش سهمم از زندگی یکم بیشتر بود کاش قلبم اینقدر مریض نبود اینقدر درد نمیکرد که هرشب وقتی میرم تو رخت خواب به جای رویا بافی به این فکر کنه که نکنه تو خواب بمیرم
کاش اونقدر از فشار روانی سرم درد نمیگرفت که با 19سال سن فکر کنم نکنه سکته کنم
کاش افسرده نبودم
کاش میدونستم قلبم چشه
کاش بابام بود
کاش
میدونم خدایا من بنده بدی بودم اونطوری که باید و شاید بود نبودم ولی ازت میخوام تو رو به امام رضا قسم میدم یه نور امیدی بیار تو زندگیم سلامتیمو بهم برگردون خدایا