2777
2789

سلام

شوهر من ۱۵ سال مستقل تو شهر دیگه دور از خانواده زندگی کرده....و اون موقع سالی دو بار خانوادشو میدیده...

وابستگی زیادی به خانوادش نداره

ما یک ساله اومدیم شهر خودمون و خونمون نزدیک پدرشوهرمه

من همون اول با شوهرم اتمام حجت کردم که باید فاصله رو رعایت کنیم تا ارامش داشته باشیم

همسرم ادم منطقی و خوبیه 

تو این یک سال ماهی دو سه بار با همدیگه میریم خونشون

ولی به جز یکی دوبار که من مطلع بودم هیچوقت تنهایی نرفته....

چند وقت پیش کامنت یه عزیزی رو خوندم که نوشته بودن مردها هم حق دارن یه روزهایی با خانوادشون تنها باشن...بعد خوندن این کامنت به من تلنگری خورد... به همسرم گفتم ازین بعد یه روزهایی تنها برو پیششون

جالب اینه همسرم خیلی زود موافقت کرد و انگار منتظر بود( اینکه میگم جالب بود برام به خاطر اینه که تو این سه سال زندگیمون خانواده همسرم به حدی به همسرم بی محبتی کردن و پشتشو‌ روزهای سختمون خالی کردن. که همسرم نسبت به مادرش خیلی سرد شده و کینه داره ازش و چون وابستگی هم نداره همیشه میگفت اصلا مشکلی ندارم با اینکه رفت و امدمون کم باشه...چون عادت داشت)

.

.

حالا میخام بدونم اشتباه کردم که این پیشنهاد رو دادم؟؟ همسرم مرد عاقلیه اما مادر همسرم به شدت باسیاسته و با پنبه سر میبره...همسرم میگه هیچوقت برعلیه تو حرف نزده اما من میدونم مادر همسرم خیلی زیرکه و ریز کارشو انجام میده جوری که تو نمیفهمی از زیر زبونت حرف میکشه

چند تا مورد پیش اومده که متوجه شدم مادرهمسرم خواسته محبت همسرم نسبت به منو کم کنه اما همسرم اصلا متوجه قصد مادرش نشده و اتفاقا از مادرش دفاع میکرد که منظوری نداشت

.

.

از طرفی هم میگم همسرم حق داره که با خانوادش خلوت کنه....اما میدونم با این کار دوباره صمیمیت بینشون بوجود میاد

قبل از اینکه جو گیر بشی باید تاپیک میزدی...

تنها رفتنش اشکالی نداره.ولی این چیزایی که خودت از مادرش گفتی. پس اشتباه کردی

پشتیبان گروه * ۴ * ستاره           وزن فعلی  ۷۲    هدف ۶۲           مادر ای زیبا ترین شعر خدا..... روحت شاد😔

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ادما رو نمیشه زندونی کرد ، زبون نگه دل میگه ، ارتباط با خانواده هم چیزی نیست که بشه چرتکه انداخت چون حس مادرفرزندی و هم خونی کشش داره ،، چه شما و خانواده ات چه همسرت و خانواده اش

وقتی مشکل جدی پیش نمیاد راحتش بذار ، قرار نیست خیلی ریزبین باشی


جوگیر شدی متاسفانه باوجودیکه شناخت داشتی از مادرش، راهشو تنهایی باز کردی

درسته مادرشو میشناسم اما خودش رو هم میشناسم خیلی حرفا روش تاثیر نمیزاره....قبلا هم با خانوادش تنها میشد....خیلی مشکلی نداشتیم اما تو این یکسال که رابطش با خانوادش کمتر شده زندگیمون خیلی قشنگتره...منو بیشتر دوست داره....

ولی خب من عذاب وجدان دارم

پدر مادرش پیر هستن

میترسم یه روزی از من کینه بگیره که تو باعث شدی از خانوادم دور باشم😢

خودمو میزارم جاش...منم دوست دارم یه روزایی تنها برم خونه مادرم

همسرم خیلی منو درک میکنه و با خودمو خانوادم رفتار خوبی داره میخاستم منم یکم مثل خودش باشم

درسته مادرشو میشناسم اما خودش رو هم میشناسم خیلی حرفا روش تاثیر نمیزاره....قبلا هم با خانوادش تنها م ...

همسرت اگه دلش میخواست قطعا میرفت.

 پس خودش نمیخواسته. شما کع گفتی تازه یادش افتاده

پشتیبان گروه * ۴ * ستاره           وزن فعلی  ۷۲    هدف ۶۲           مادر ای زیبا ترین شعر خدا..... روحت شاد😔

ادما رو نمیشه زندونی کرد ، زبون نگه دل میگه ، ارتباط با خانواده هم چیزی نیست که بشه چرتکه انداخت چون ...

تا الان فکر نمیکردم زندونیه

هرباری که مادرش ناراحتم میکرد خودش میگفت اصلا میخای قطع ارتباط کنیم من مشکلی ندارم؟؟( حتی یکبار به من گفت من اگر بدونم با فوت پدر مادرم تو غمو غصت کمتر میشه از فوتشون ناراحت نمیشم😢) الان شاید بگید چه پسر بی رحمی اما خانوادش هم به همین اندازه بهش بی رحم بودن

اما باورم نمیشه که وقتی بهش گفتم انقد زود استقبال کرد

البته بعدش گفت که دلم نمیخاد تو بهم بگی برو یا نرو

فقط کاری باهام نداشته باش من خودم میدونم چه موقع هایی برم

برادر شوهرم یکساله با شوهرم قهره و دقیقا از اون موقع تا حالا ما خیلی ارامش داریم ودعواهامون کم شده...


نبایدپیشنهادمیدادی خودش لازم بودمیرفت یا نمیرفت

یکبار خونه یکی از مشتری هاش رفته بود که اتفاقا همسایه مادرش اینا بود....گفت پدرم منو دیده میگه بیا چای بخور برم؟؟ گفتم نه بهونه بیار کار دارم🥲 الانم حرفش این بود که نه به اون روز که گفتی نرو و زشت شد نه به الانکه میگی پاشو برو...تو کاری نداشته باش من همینجوری نمیرم اما وقتی منوببینن یا زنگ بزنن میرم


تا الان فکر نمیکردم زندونیه هرباری که مادرش ناراحتم میکرد خودش میگفت اصلا میخای قطع ارتباط کنیم من ...

پس کاریش نداشته باش انقدر دوستت داره که خودش شرایط رو مدیریت کنه تو خونه رو گرم نگه داری کافیه

در واقع یه جنگی تو درونشه ، ادمیزاده دیگه بالاخره یه تعلقاتی داره دست خودش نیست حتی شاید اون وسطا به فوت پدر مادر فکر میکنه و دست و پاش سست میشه ، راحت باشه که تنشی رو حس نکنه درونش بهتره خودش راحت تر کنار میاد و تنظیم میکنه

یکبار خونه یکی از مشتری هاش رفته بود که اتفاقا همسایه مادرش اینا بود....گفت پدرم منو دیده میگه بیا چ ...

نباید میگفتی نرو ، اینو از نظر خانوادگی و زن و شوهری اینا نمیگم از نظر نگاه خدا میگم ، اصلا تو این چیزا منعش نکن گناه به پات نوشته میشه و ممکنه بعد فوتشون یهو فوران کنه و به خاطر مسائل روحی روانی سوگواری بشینه هی تو و خودش رو عذاب بده که تو نذاشتی من کم گذاشتم اونجا فلانی دلش شکست و ...

نذار ازت بترسه چون ادمیزاد قابل پیش بینی نیست یهو میبینی بیش از حد مته به خشخاش گذاشتی

نباید میگفتی نرو ، اینو از نظر خانوادگی و زن و شوهری اینا نمیگم از نظر نگاه خدا میگم ، اصلا تو این چ ...

خب اینکه خیلی ازم حساب میبره

اونو درست میگی اشتباه کردم نباید منعش میکردم

اما همسرم خیلییییی مرد ساده ایه و اوایل ازدواجمون خیلی به خانوادش سواری میداد...اگر منعش نکنم که نمیشه زندگیمون رو هوا میشه....چون خانوادش دائم میخان که بهشون پول بده درخالی که وضعشون از ما بهتره...یا مثلا مادر همسرم توقع داره هروقت برای من کادو میخره برای خواهرشم بخره به همون اندازه...یا ازینکه انقد گوش به فرمان منه مادرش ناراضیه...خب اگر من اجازه بدم اونجوری که مادرش میگه رفتار کنه هم خدا راضیه هم پدر و مادرش هم خودش اما زندگی من چی میشه پس🥲 سیاستم ندارم که جوری رفتار کنم که همه اینارو داشته باشم بدون اینکه روزی همسرم بگه تقصیر توعه

چون میدونم یروزی میگه

بعضی وقتا هم تیکه میندازه که تو منو از خانوادم جدا کردی....هرچقدر توضیح میدم که به صلاحمونه یا اینکه تو خودتم ۱۵ سال ازشون جدا بودی...اصلا قبول نمیکنه....انگار تا قبل اینکه من ازدواج کنم همه چی خوب بوده که الان هم هچیو انداخته گردن من🥲

درسته مادرشو میشناسم اما خودش رو هم میشناسم خیلی حرفا روش تاثیر نمیزاره....قبلا هم با خانوادش تنها م ...

من یکم صریح و بدبینانه صحبت کردم

اگر رفت و تغییر نکرد، هیچ ایرادی نداره

چند سال دیگه میمیرن و تمام میشن.

اما اگر دیدی دارن روش تاثیر میذارن، برنامه رو عوض کن.

ترجیح میدم در آینده از کارهایی که انجام دادم پشیمون باشم; تا اینکه حسرت انجام ندادنشونو بخورم
من یکم صریح و بدبینانه صحبت کردم اگر رفت و تغییر نکرد، هیچ ایرادی نداره چند سال دیگه میمیرن و تمام ...

اره بنظرم همین خوبه...اگر تغییری دیدم اون موقع میگم نره🙏🏻

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792