2777
2789

سلام به همه دوستان

برادرشوهرم با اینکه خیلی وضع زندگی اش از ما بهتره ولی مدام با ما رقابت داره و تو زندگی مون کنکاش میکنه و مسائل مالی زندگی مون رو از من و شوهرم میپرسه و سعی میکنه چند تا پله جلوتر باشه میبینمش میدونم که باز میخاد یه متلکی به من بندازه یا سوال درباره حقوق و خونه و ماشین بپرسه 


میدونید چیه جاری ام زن خانه داره تحصیلات دانشگاهی نداره و از لحاظ ظاهر هم آفریده خداست و نباید چیزی گفت ولی برادرشوهرم هر دفعه منو میبینه یه چیزی میگه میگه چقدر لاغر شدی، صورتت صفر شده منم میخندم و میگم چند تا جوش زده یا مثلا لک افتاده ، من پنج شنبه جمعه ها که تعطیلم استراحت میکنم میگه تو محل کار هم میخوابی چطور کار میکنی

یه وقتایی عصبانی میشم و میگم مگه میشه سرکار بخوابم، یه موقع هایی ناراحت میشم به روم نمیارم که نقطه ضعفم رو پیدا کنه ولی همش دوست داره منو جلوی همه له کنه خورد کنه

یه مدتی از خودش و زنش فاصله گرفتم و سعی کردم خنده و صحبت نکنم برگشت بهم گفت بعضی ها حودشون رو میگیرند و غرور دارند خوب نیست آدم غرور داشته باشه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه ها اینقدر ازش ناراحتم که اومدم اینجا باهاتون درد دل کنم

من اصلا اهل غرور و قیافه گرفتن نیستم و معتقدم همه ما انسانیم و اشرف مخلوقات خداییم

نمیدونه که از متلک هاش  می ترسم و ناراحت میشم، زنش با سیاست و زبون بازی جاش  رو تو دل خانواده شوهرم باز کرده آخه خیلی بهشون با سیاست محبت میکنه ولی من از دستشون دلم خیلی شکسته و بارها با من سر پسرشون دعوا کردند و نمیتونم مثل جاری ام باشم ناراحت هم نیستم چون طرز فکر جاری ام بهشون خیلی میخوره ولی با من خیلی متفاوته

اونا معتقدند زن بعد ازدواج نباید کار کنه و باید خونه بمونه و به شوهر و بچه برسه و شوهر هم تو خونه هیچ کاری نکنه چون مرد هست و خسته شده کار بیرون کرده و باید زن با رضایت شوهرش خرج کنه و کلا خیلی چیزهای دیگه

اوایل خیلی مخالفت کردند که سر کار نرم و شوهرم رو به جونم مینداختند الان که دیگه کلی کمک حال شوهرم شدم دیگه شوهرم چیزی نمیگه ولی اونا همچنان با یه دید دیگه با من رفتار میکنند


شوهرم خیلی تو زندگی اشتباه کرده و سر این مسائل با هم مشکلاتی داشتیم و بعضی هاش از روی سادگی و بی پناهی خودم به اونها گفتم و خیلی خیلی پشیمونم کردند چون مدام زخم زبون میزنند که شما مشکل داشتین شما فلان جوره زندگی تون

دیگه الان هیچی نمیگم ولی برادر شوهرم خیلی اذیتم میکنه میگهشما زن و شوهر شاغلید پولاتون رو چیکارمیکنید چقدر میگیرید بشین توی خونه و سرکار نرو و بچه دوم رو بیار ، 

پدرشوهرم در اثر سکته از کار افتاده شد، گفت ببریمش سالمندان ، من نمیتونم وقت بذارم برای دکتر و درمانش، پدر مادرم ندار که نیستند، شوهرم قبول نکردو پدرش رو آورد خونه و مرخصی گرفت و کار درمانی کرد و حالش رو بهتر کرد، پای مادرش رو آورد عمل کرد برادرش از روی اجبار و سرباز کردن یک روز اومد و بعد گفت مرخصی ندارم و شرکت نفت مرخصی نمیده

همیشه شوهرم داره کسر کار میخوره و اونها رو میبره دکتر 

ولی برادرشوهرم مرخصی میگیره زن و بچه اش رو میبره مشهد شمال 

اضافه کار میمونه دو تا خونه خرید به خانواده اش نگفت که یه موقع چشم نزنند به شوهرم گفت که به کسی نگه ما هم به کسی نگفتیم تا اینکه چند وقت پیش احساس کردم همه کم کم فهمیدند

کاری به این چیزها ندارم و اصلا نمیخام زندگیمو باجاری ام مقایسه کنم

ولی تو هم کم نیار هر وقت خواست تحقیرت کنه که سرکار میری تو هم خودتو بکش بالا پز بده اره کلی جایگاه اجتماعی دارم ،در امد دارم به شوهرم کمک میکنم و از این حرفا 

برادر شوهرت با چه اجازه و رویی تو روت میگه بد شدی لاغر شدی صورتت صفر شده یعنی چه 

اصلا به برادر شوهر چه ؟

مگه شوهر شما راجبه زن اون نظر میده

در دنیا از سه آهنگ می هراسم ..صدای کودکی از بی مادری؛صدای عاشقی از جدایی؛صدای مجرمی از بی گناهی😔

وقتی میبینم مدل زندگی شون با من فرق میکنه چرا باید خودمو مقایسه کنم ، فقط شوهرم یه کم زیادی ولخرجه و قدر زن و زندگیش رو نمیدونه 

یه مدت سعی کردم کمتر نزدیکشون باشم میگه غرور داره و خودشو میگیره ، نزدیک میشم متلک میگه وکنکاش میکنه مو میگه چقدر حقوق میگری ولی وقتی خودم ازش یک بار پرسیدم یه عدد کم و خیلی پرت گفت که اصلا همه میگن شرکت نفت به پرسنل استخدام رسمی با مدرک لیسانس حقوق خوبی میده

واقعا موندم چیکار کنم

میخاهیم یه وام مسکن 70 تومنی بگیریم مجبوریم اونو برای ضمانت ببریم چون کسی رو نداریم اونم اینقدر پرس و جو میکنه و اینقدر نظر میده و دخالت میکنه که خدا میدونه ولی از خودش چیزی نمیگه

از خدا میخام یه جوری چوب رفتارهاشو بخوره که اینقدر منو اذیت میکنه، هیچ وقت نشده شوهر من با زن اون بشینه صحبت کنه  و پرس و جو کنه ولی اون هردفعه منو میبینه از من سوال و جواب میکنه بعد متلک میگه 

شوهرم ماشین ظرفشویی خرید ، اومد خونمون و پیش ما به زنش گفت واسه تو تولدت ماشین ظرفشویی میخرم خانوم!!!


بچه ها پر روهست چیکار میتونم بکنم

من خوشم نمیاد پز بدم چون زنش خیلی پایین تره و اگه یه لحظه آهش بگیره میترسم ضربه بخورم

بهش گفتم که من این همه سابقه کار دارم حیفه که نرم همه زحمتام هدر میره ...همین!!!!!

نمیدونم شاید میبینه زنش اینقدر از لحاظ قیافه پایینه میخاد منو بکوبونه که زنش رو خوشحال کنه یا جلوی بقیه کم نیاره

زنش از لحاظ اخلاقی تونسته همه رو جذب کنه اخلاق خوب قیافه بد رو میپوشونه

منم خب یه دختر ساده دل ، بی شیله پیله حساس بامحبت ام که اگه کسی بی حرمتی کنه ناراحت میشم دلم میشکنه ازش فاصله میگیرم تو خونه مادرم هم خیلی کار خونه نمیکردم الان خیلی بیشتر دارم کار میکنم کلا سرتون رو درد نیارم از همه لحاظ فرق داریم با هم، اون خیلی قویه اصلا چیزی بهش برنمیخوره

رفتارش با زنش خیلی با احترام و عشقه و هیچ وقت نشده زنش رو تحقیر کنه همه اش تعریف میکنه و زبون میریزه پیش ما

شوهر من اصلا اینطور نیست مدلش ، شده یه وقتایی سر به سر من هم میذاره پیش شون 

اگه قرار به حسادت باشه من باید غبطه بخورم که این همه جاری ام بخت اش چقدر خوب بوده خودش تو خونه هست شوهرش ماهی 8 میلیون حقوق میگیره(فیش حقوقش رو دیدم)

بچه هاش رو کلاس موسیقی و زبان میفرسته دو تا خونه و دو تا ماشین دارندو از همه مهمتر عشق و سلامتی تو زندگی زنایی شون هست

خدارو شکر من راضی ام به رضای خدا

ولی اگه جای من بودین چطور تحمل میکردین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز