ما یه شهر دیگه هستیم رفتم دنبال مامانمو خواهرم تنها هستن جای مامانم تو ماشین جلوهستش همیشه پذیرایی انچنانی و احترام زیاد یه روز نشد ساعت سه شب به بچم گفتم چرا این کارو کردی با صدای بلند خواهرم 13سالشه پاشد کلی منو مشت مالی کرد من یه چک زدم تو صورتش مامانمم کلی منو فحش داد چرا زدیش مارو میاری اینجا میزنیمون🫤دیگه منم هیچی نگفتم چون خودش چشاش میبینه خدارو شکر که خواهرم منو کلی زد اخرشم از دلش یه دیقه نشد در اوردم ولی گفتم دیگه برگردین تا بیشتر بینمون خراب نشه با ماشین بردیمشون خونشون ولی خودم جلو نشستم🥲