کیا در اوج ناامیدی شوهر خوب گیرشون اومد

منم چند روزه با خودم درگیرم که با همسرم حرف بزنم بزاره من برم اونم با یکی دیگه ازدواج کنه تا بچه دار بشه‌ من یه مشکل نازایی سختی دارم که زیاد امیدی به درمانم نیست ولی همسرم اصلا به روم نمیاره ولی طفلی گناه داره خیلی بچه دوست داره

به خودت قول بده درمان بشی قول بده شکستش بدی 

توام حق زندگی داره 

موهات مجدد رشد میکنه نگران نباش

مشکلی نیست این...بچه ب سرپرستی بگیرید ...من با۱۷سال سن دارم میسوزم دارم موهام میریزه دارم میمیرم و بی خبرم ..نمیخوام وبال همسرم بشم

بغضم گرفت....ولی سرطان خیلی سخته نمیشه سکشتش داد و حداقلش گول زدن خودمونه...فعلا همسرم نمیدونه ک من مشکوکم منتظر جواب ازمایش قطعی ام

خیلیا خوب شدن خیلیااا توام جوونی

نجنگیده نباز 

انشالله که هیچی نباشه ولی اگه یک درصد هم بود برو دنبال درمان خیلی زود

همسرم به آوردن بچه مخالفه خیلی بدش میاد. عزیزم قوی باش هنوز سنی نداری 

منم هر روز مریضم دردهای خیلی بدی دارم هر لحظه تمام بدنم دستام پاهام کمرم زانوهام گوشهام سرم معدم شکمم و ... درد میکنه روزی پنج شش تا کدیین میخورم ولی چیکار میتونم بکنم جز تحمل. البته که دردهای من در مقابل دردهای شما چیزی نیست میدونم داری زجر میکشی ولی باید تحمل کنی

اخی عزیزم 🥺🥺

انشالله که چیزی نباشه خدا شفا بده🙏🏼🙏🏼

دنبال درمان ک میرم ولی قبلش باید التماس شوهرم کنم ک بزاره جداشیم حتی میدونه جقد دوسش دارم و میمیرم نباشه ولی نمیخوام اون اب سه از دیدن رنجام

من با یه آقایی آشنا شدم تقریبا ۱۶ سال ازم بزرگتره (نزدیک ۴۰ سالگی هستن)

حسم خیلی بهش خوبه

احتمالا بتونم خونوادمم راضی کنم

یکم در جریان هستن

اما نگرانم در آینده مشکل پیش بیاد

هرکس دیگه ای بود احتمالا بهش پیشنهاد میدادم‌نکنه این کار رو

اما این آدم رو هم قلبی دوستش دارم

هم ذهنی بهم میخوریم

نا امید ک ن

ولی در بدترین شرایط خانوادگیم،ینی درست زمانی ک خانوادم از هم پاچیده بود با همسرم ازدواج کردم

پولدار آنچنان نیست،متوسطه و خداروشکر با وجود یسری نواقصی ک میدونم خودمم بی بهره ازش نیستم خوب بوده 

نه خیر چرا جدا شی همسری که روزای خوب باهات بوده روزای بد هم باید باشه بزار اون انگیزه شه برات تا زودتر خوب شی

🥲

یه خواستگار داشتم تو محل کار... بعد غیر مستقیم حرف اتداختم از دخترای اطرافش درموردش سوال کردم یکیشون گفت اه اه اون همیشه دستش تو دماغشه😐😂😂😂ببین دیگه حالم ازش بهم میخوردا خودم خیلی رعایت میکنم برامم مهمه البته بخاطر چیز دیگه ردش کردم

داری احساسی حرف میزنی.اگ از همسرت این کارو بخوای ینی داری بهش میگی نامردی کن.سنت کمه خب،الان دنیا برات سیاه شده،نا امیدی،ولی اشتباست،آدم باید تا آخرین لحظه زندگی کنه،چرا حق زندگی رو از خودت و همسرت میگیری وقتی کنار هم حالتون خوبه؟شما حتی مطمئن هم نیستید ک آیا بیمار هستید یا ن،حالا اگر احتمال درست از اب دروامد و شما بیمار بودید فکر میکنید خدایی نکرده مرگ حتمیه؟مگ تو خبر داری اصلا ک تا یساعت دیگه چه اتفاقی میوفته ک آینده ی خودتو پیش بینی میکنی؟اصلا ب این فکر میکنی ک هنوز سنت کمه بدنت میتونه این دردو بیرون کنه؟چرا میخوای حالا ک شوهرت می‌تونه خودشو نشون بده و برات حامی باشه ردش کنی بره؟چرا خودتو عذاب میدی؟مگه زندگی فیلمه؟مگ زندگی ی رمان درام-عاشقانست؟

دبدن عذاب شوهرم بدترم میکنه ترجیح میدم جلو چشمم نباشه 

عزیزم  ازته  دلم برات دعا کردم انشاالله که جواب آزمایشت منفی میشه .  عشقتون پایدار💚💚