درود 🌼
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
( من سعی میکنم توضیحاتم خلاصه باشه، تاپیک قبلم دقیق تر نوشتم)
پریشب همسرم چندین ساعت بدون اطلاع ، اون هم وقتی که باهم قرار داشتیم گوشی اش خاموش شد و همکارش گفت دوساعت پیش با یک خانم رفت!
اون هم وقتی که به تازگی شهر محل زندگی رو عوض کرده بودیم و همسرم میدونست از این شهرک هراس دارم .
نگرانی بماند ، دلخوری بماند اینکه وقتی گوشی اش روشن شد بیخیال از تماس و پیام های من به رفیقش پیام میده و میگه من رفتم خونه ی مادرم و مرخصی رد کن ( ما با خانواده ایشون قطع ارتباط هستیم به میل و موافقت خودِ همسرم )
خلاصه تر بگم ، ساعت ۳ شب برگشت من نمازشب میخوندم و طولانی اش کردم تا همصحبت نشیم ( قطعا بهونه میاورد و توجیه میکرد که قابل قبول نبود) و صبح هم همسرم رفت سرکار منم بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم بی تفاوتی اون شبش برام قابل هضم نیست و باید یه درسی براش بشه.
رفتم مشهد بدون خبر و منم گوشی رو خاموش کردم ولی قبلش پیام دادم میرم به خانواده ام سر بزنم .
خونه رو هم به قصد قهر ترک نکردم چون اینکار رو ناپسند میدونم ...
حالا نمیدونم در ادامه باید چیکار کنم؟ من بخاطر همسرم شهر ، خانواده، شغلم رو رها کردم و الان احساس پوچی میکنم.