امروز رفته بودم پیش دوستم نزدیک خونشون لپتابمو بگیرم بعد اونجا فضای سبز هست منتظر بودم بیاد ،بعد اونجا یه پیر مرد راحت بگم ک ۹۰ اینا شایدم بیشتر سنش بود دیگ شاید میدیدین میگفتین الان میفته میمیره منم خیلی دلم به پیرا سالمندا میسوزه بعد این نشسته بود رو چمنا کیسه داشت جلوش نون درمیاورد میخورد منو صدا زد منم گفتم حتما کمکی چیزی میخواد بمن میدونین چی گفت ؟؟؟