2777
2789
عنوان

قرار برم خونه مادر شوهرم زندگی کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 435 بازدید | 31 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کلا زندگی با مادرشوهر سخته!  هر چقدم خوب باشن بازم بعدا پشیمون میشی  دو روز دیگه ایشالا ...

۳ساله ازدواج کردم یه پسر ۲ساله دارم 

   شب‌هایی در زندگی ام بود که خیال میکردم تا صبح زیر انبوه رنج متلاشی خواهم شد ؛اما صبح شد...

نریاااا قبول نکن 

مادرم ۱۱سال کنار خونه پدر شوهر زندگی کرد با اینکه حمام و دسشویی جدا بود ،پدر بزرگ و مادربزرگم هم خیلی مهربونن اما عمم !! کل ۱۱سالو زهرمارمون کرد ،پدربزرگم هم کوک کرد ک اینا باید برن تا عموم بشینه جامون و درنهایت بعد ۱۱سال از اونجا رفتیم


کلا زندگی با مادرشوهر سخته!  هر چقدم خوب باشن بازم بعدا پشیمون میشی  دو روز دیگه ایشالا ...

بستگی به خود طرف داره جاری من ۱۰ ۱۵ سال با مادرشوهرم توی ساختمون زندگی کرد بدون اجازه اش نمیتونستن به بچه هاش نگاه کنن ، خونش هم تا دعوت نمیکرد حق نداشتن برن سالی چندبارم بزور میاد خونه ی مادرشوهرم 

وحشتناك ترين اتفاق زندگى

زندگى با خانواده شوهر 

قبل اينكه زندگى كنم يعنى اصلا يك در صدم فكر نميكردم انقدر بد باشه دو سال تو چاهش افتادم انواع مريضى روحى و جسمى رو گرفتم 

شما فقط بى خيال و كر و كور و لال باش 

بستگی به خود طرف داره جاری من ۱۰ ۱۵ سال با مادرشوهرم توی ساختمون زندگی کرد بدون اجازه اش نمیتونستن ب ...

😂😂 یا علی خیلی ببخشید اما واقعا این طور آدما و رفتار ها اصلا دوست ندارم 

منم یکی از اقوام خیلی نزدیکم زنگ بزنیم بگیم شام میایم انقد ناراحت میشه و بهمون اخم می‌کنه که کلا از رفتن پشیمون میشیم میگه تا دعوت نکردم خودتون نیایید! 😐 تو رومون گفت ما هم کلا پامون نزاشتیم تا خودش سالی یک بار دعوت کنه 

« اگه این امضا رو خوندی میشه برام یه صلوات هدیه کنی ؟» 🌷

چقد به خواهرم گفتم نکن گوش نداد گفت نمیرم مستاجری اینجا پیش اینا میشینم پول جمع کنیم خونه بخریم الان یکساله اونجا میشینه میخواد پاشه بره مستاجری میگفت کاش ازاول حرفت گوش کرده بودم حرمتام ازبین نمیرف

گفته بودی که چرا محو تماشای منی، آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی، مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود، ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
یه دو سه سال این جا هستیم فقط 

خب دوسه سال هم کم نیست اگه مشکلی نداری که هیچی تحمل کن اگه هم اذیت میشی بسازید 

به حرف کسی هم توجه نکن همه زندگیا که مثل هم نیست واسه یکی شاید سخت باشه واسه یکی نه 

ببین خودت چی میخای


من عاشق قصه هایی هستم که اخرش زنها خودشون رو نجات میدن♥️
کلا زندگی با مادرشوهر سخته!  هر چقدم خوب باشن بازم بعدا پشیمون میشی  دو روز دیگه ایشالا ...

حرفتو باید با طلا نوشت 

منم اشتباه کردم تو یه ساختمون هستیم با مادرشوهرم 

الان که پسرم بزرگتر شده هیچی هیچی از من یاد نمیگیره حتی میگم بیا بهت شعر یاد بدم قران بخونیم میگه نه فقط دوست داره با اونا باشه بره پایین خونه مادرشوهرم 

هر چی هم اونا بگن یاد میگیره و تکرار میکنه 

یعنی دلم میخواد بمیرم با این وضع که دارم

کوچکترین حرفی بزنم شوهرم بدجور عصبانی میشه هرچی دعا میکنم که یه شرایطی جور بشه از اینجا بریم یه نشونه میبینم که محاله

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز