منم خواهر کوچکترم از من زودتر ازدواج کرد، بعد اون هر خواستگار میومد، اولین سوال میپرسیدن، چرا اون اول ازدواج کرده.
نمیشد درس و کار بهونه کرد، چون اونم مثل من شاغل بود.
من خیلی رک میگفتم، من نمیدونم از اونا نه من نگرفتن برین بپرسین.
خواهرم به دلایلی سه سال عقد موند، سال بعد عروسی اونا، منم عروسی کردم.
ازدواجمم خیلی خیلی بهتر از اون بود. خواهرم هول کرد، ترسید سنش بره بالا، با کسی که لیاقت ابجیم رو نداشت ازدواج کرد.
من ۳۲ عقد کردم، ۳۳ عروسی کردیم. خداروهزاران مرتبه شکر، زندگی خوبیم داریم