خودمم نمیدونم،اون موقع بچه کوچیک یک ساله داشتم با اون سرگرم بودم،زیاد روم فشار نبود،شاید برای داشتن بچه که کل وقتمو می‌گرفت تونستم تحمل کنم و کنار بیام،فقط کار خدا بود،الان اگه خدای نکرده اینطوری بشه واقعا نمیدونم بتونم تحمل کنم یا نه
چی شده
همش ب حرف مادرشه ،انقدر ک وقتی میرم خونه ننش ک الهی بمیره ننش با داد و بیداد ازم پرسیده کجا بودی با کی بودی باید جوابم بدی
هرکاری میکنه از مادرش اجازه میگیره میخواد بمیره از ننش اجازه میگیره
ننش لخت لخت میاد جلو پسرش میره لخت مادرزاد فقط با شور،ت و سوتی،ن میگن عادیه چی عادیه هیچی عادی نیست همه چی مشکوکه
😞لطفا برو مشاوره یکی از دوستام همین مشکل مشابه شمارو داشت شوهرش میگفته میرم ماموریت کاری میرفته کثافت کاری تا یه روز با برادرش میوفته دنبال شوهره و مچشو میگیره پدرش چون تک دختر بوده اجازه طلاق نمیداده و شوهرشم میگفته دیگه ازین کارا نمیکنه رفیق منم چندشش میشدم با این تو یه خونه باشه رفت مشاوره مشاور بهش راهکار داد پدرشو راضی کنه الان خداروشکر داره کارا طلاقشو میکنه حال روحیشم بهتر شده
خودم ام اس دارم دکتر بم گفته اصلا ب خودت فشار نیار وگرنه ۴ سال دیگت اصلا تظمین نمیکنم شوهرم اصلا براش مهم نیست خیلی راحت میزاره خانواده هرکار خواستن باهم بکنن تهش میگ حق دارن دلسوزن
من دارم له میشم هیچکس نیست نجاتم بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
