سلام بچه ها
من تازه عقد كردم
واسه دومين بار رفتم خونه ى مادرشوهرم اينا كه مجبور شدم شب اونجا بمونم
فرداش ناهار رو خواهر شوهرم درست كرد منم ظرف هارو شُستم
شبش اون يكو خواهر شوهرم اومد ، اومدم بعد شام ظرف هارو جمع كنم پسرِ خواهر شوهرم گفت نه نه عروس نبايد كار كنه تو مهمونِ مايى و از اين حرف ها
خواهر شوهرم گفت عه خاله ديگه زندايى هم بايد كار كنه
منم وقتى زندايى شدم كار مى كردم
منم هيچى نگفتم ، عليرغم اينكه هميشه كمك مى كردم و پيشنهادِ شستن ظرف ميدادم
ايندفعه ديگه اصلا هيچى نگفتم و سريع به شوهرم گفتم منو برگردون خونه
من آدم اهلِ همكارى هستم
ولى يكى حالت دستورى بهم بگه ديگه اصلا ، اينو نيستم
تصميمم گرفتم تا زمانى كه عقدمم ديگه پامو خونه مادرشوهرم نذارم
خوب كارى مى كنم بچه ها ؟