۸ماهه عقدم خونه مادرشوهرمم الان..چون راهمون دوره،همیشه پیش هم نیستسم..معمولا اخر هفته ها پیش همیم...یه خواهر شوهر۱۸ساله دارم..الن کلا وصله شوهرمه..یعنی یجوری ک من فرصت ندارم پیشش باشم
شوهرمم بهش گفت برو اونورتر برو درستو بخون ولی باز نرفت
بغض کردم بدجوووور🥹من حسود نیستم ولی خودتونو بزاریم جای من😭
تازه کنکورم داره انگار
منم بدجور پپکر شدم و ینگین گرفتم باشوهرم...شوهرم داشت میرفت ماشبن ببینه بخره، ب خواهرشوهرم گفت بیا ببین ماشینو ولی ب من نشون نداد
منم براش این پیامو گذاشتم
هستین بزارم؟
تاپیک قبل ختم یس خواستید شرکت کنید اعلام کنید ۳۷ نفر مونده تا ۴۰ بشین
بذار
بزار
خواهرش جوونه ناراحت میشه دلش میشکنه
به دل نگیر
بزار
خاک تو سررررر خواهرشوهر کنه
علتش رو تو رفتار خودت ببینی، متوجه میشی
دارم ازت میپرسم ماشینش چیه در جواب میگی توام میخوای بیای؟!
حتی ب زهراهم گفتی بیا ببین ماشینو، منی که اونجا بودم انگار نه انگار ک وجود دارم ! غریبه ام نه؟!😊
من بودم باهاش رفیق میشدم چون اینجور خواهرای کوچکتر وابسته برادرشونن برادرشونم زیادی دوستشون دارن بخوای اینجور نگاه کنی فقط برات مشکل پیش میاد باهاش رفیق شو خودتو جایگزین داداشش کن بزار بیشتر وابسته تو باشه برای دیدن تو بیاد نه داداشش اون موقع خیلی بهت خوش میگذره
حسادت میکنه یه مدت بگذره اوکی میشه نگران نباش این خاصیت دختراست
