مادر شوهر من بين دوتا عروس از زمين تا اسمون فرق ميزاره… عروس كوچيكه هميشه تاج سر هستن .. مادر شوهر و پدر شوهر و خواهر شوهوم هميشه يا در هدمت بچه هاشونن يا خودشون از غذاشون بگير تا كاراي خونشون.. الان همين خانوم سرما خورده و خواهر شوهرم پيام داده به شوهرم كه من براش سوپ درست كنم منم زورم مياد خيلي چون واقعا جدي ميگم به من صفر هستن صفررررر… حالا از من چه انتظاري دارن؟ نشون به اون نشون كه من كرونا گرفته بودم سالها پيش شوهرم بهشون گفته اين از تخت بيرون نميتونه بياد يه سىپ براش درست كنيد..من تو غربتم و خونوادم كنارم نيس فقط اينا هستن. به هر حال الان اونقدر اون حرفم بهشون بر خورده كه الان اينطوري ميگه .. در صمن خواهر شوهرم ٣٥ سالشه و خودش هم ميتونه درست كنه .. بچه ها خونواده شوهرم هميشه منو اذيت كردن به خدا چه رويي دارن از من اينو ميخوان؟ نا گفته نماند از خوبي كم نذاشتم همين دو ماه پيش بود براش اش فرستادم مريض بود بهم نگن خودم انجام ميدم ولي پرروشون كردم. الان من چيكار كنم دستم نميره.. خوب چرا به جاريم نميگن؟؟؟