دخترعموی بابام خواب دیده بابام و عمه ام هردو سر خاک عمه مرحومم که سه هفته هست فوت شده ایستادن گریه میکنن
عمه مرحومم هم اونطرف کنار دخترعموی بابام وایستاده بوده و لبخند میزده
موهاش بلند بوده ابروهاشم پر و زیبا بوده و خودشم خوشگل بوده مثل اون دورانی که حالش تقریبا خوب بود(یک سال اخر مو و ابروش ریخته بود و خیلی چهرش تغییر کرده بود از چهره قشنگش هیچی نمونده بود)
تعبیرش چی میتونه باشه