واقعیتش خیلی خیلی برام سخت بود موندتوزندگیش ولی بعدازکلی کلنجاررفتن به ناچارتصمیم به موندن گرفتم.
خیلی حس بدی دارم همش درحال مقایسه کردن فکروخیال چرااونکارهابرای دوست دخترش کردهیچ وقت برام انجام نداد.قصدازداوج باهاش داشت اون خیانت کرد ورفت بعدامروزبهم میگه بدون تودیوونه میشم.
حتی بهمدست بزن حالم بدمیشه کنارم بخوابه قلبم میگیره.
ازنظرروحی داغونم کی تموم میشه مقایسه کردن کی تموم میشه حس وحال بدم
میدونم هیچ وقت باهاش خوب نمیشم ته قلبم وروحم یه زخم عمیقه عميق...