بچها من بااقای در ارتباطم ک اوایل اشنای خیلی خیلی اهل بیرون رفتن بارفیق نبودن کموبیش میرفتن ،الان کسر کاری رفته ککل روز تواون محیطه و شبا ساعت۱۰نموم میشه بعد از کار بدون استراحت میگه من درخد ی ساعت میرم قلیون میکشم و انگار نمیتونه نره میگه حوصلم سرمیره و چاسیبی مگ ب رابطمون میزنه ولی من اصلا دوست ندارم بره واقعا حالم بد میشع بااینک وقتیم میره ۲۴ساعت زنگوپیام داره باهم اصلا هم بهم شک ندارم ولی دلم نمیخاد بره اعصابم خورد میشه الان میشه راهنمایی کنید دارع میاد حرف بزنیم تصمیمی بگیریم