دلم میخواد ازت بشنوم عشق خیلی قشنگتر و پررنگتر از اون چیزی که من فکر میکردم وجود داره و تو بجای اینکه سرنوشتی مثل دو نسل قبلت پیدا بکنی یه عشق شیرین رو تجربه کردی.
دوست دارم بهم بگی که دغدغه و مشکلات الانم کوچولو و بچگانه بودن و وقتی به الان تو برسم فقط و فقط به حال این روزام میخندم.
و لطفا بهم بگو که خوشحالی!
میدونی این روزا، دلم برای خیلی چیزا و خیلی آدما تنگ شده!
حتی کارایی که قبلا میکردم!
انگار زندگیای هممون بعد از کرونا،کلا یه جور دیگه شده!
راستی از اون فیلمی که قولشو به خودت داده بودی و میخواستی کارگردان فیلمنامه خودت بشی خبری هست اصلا؟ یا هنوزم فقط رو کاغذ پیادشون میکنی؟
یادته اصلا چی شد که قول کارگردانی فیلمت رو به خودت دادی؟ اون روز،مسابقه ای که برنده شدی و هرچی بزرگ تر شدی علاقت به نوشتن و خالی کردن افکارت روی کاغذ بیشتز شد!
فقط لطفا اگه فیلمت رو ساختی یاد و خاطرهی اون وقتایی که میشستی کنار پنجره و تند و تند توی یادداشت های گوشیت مینوشتی رو هیچ وقت فراموش نکن و یادت نره که از کجا به کجا رسیدی!
راستی اوضاع کار و بارت چطوره؟ بالاخره تونستی توی کمپانی ای مثل TVN کار بکنی؟
یادت نرفته که چقدر عاشق شرکتشون و فیلماشون بودم؟
اصلا از وقتی قشنگیای فیلماشون رو دیدم عقل و هوشمو از دست دادم و گفتم من باید یه روزی وارد اینجا شم!
بگو که منو به این آرزوم رسوندی لطفا!
اصلا ببینم همون قدر که من فکر میکردم قشنگ و جذاب بود یا نه؟
بیا یه ذره از مسافرت هاتم برام تعریف کن!
یادته یه روزی یه جایی خوندیم که: این دنیا مثل یه کتابه و کسی که توی این دنیا سفر نکنه مثل اینه که فقط چند صفحهی کوتاه از این کتاب رو خونده باشه!
البته ازت توقع ندارم با این وضع گرونیه دلار رفته باشی کل میلان یا مارسی رو بگردی و تیک لیست آرزوهامو زده باشی!
ولی خب اگه انقدر گرون فکر نکنم، فکر کنم شاید یه سری جاها رو رفته باشی دیده باشی!
لطفا عکسات رو با نامهی بعدی با کلی بوس و بغل برام بفرست!
راستی چند مورد از لیست شگفتیهاتو تونستی تیک بزنیو انجامشون بدی؟
میدونی، دوست دارم ازت بشنوم که بهم افتخار میکنی!
که منو قوی میبینی و بهم میگی مسیری که در پیش گرفتم مسیر درستیه!
ببینم هنوزم به اندازهی اون موقعات دل نازک و نازک نارنجیای؟ ببینم هنوزم وقتی دلت میشکنه مدتها طول میکشه تا خوب بشی؟ یا قویتر شدی؟
راستی یادته که بهم قول داده بودی که تا آخر عمرت تا جایی که میتونی کتاب بخونی؟ کجای لیست کتاباتی؟ چند تا کتاب خوندی که واقعا حس کردی زندگیتو عوض کرده؟
میدونی عزیزم؛ این روزام قشنگیای خودشو داره!
پر از پستی بلندیه! یه روزایی خوشحالِ خوشحال میشیو یه روزایی هم ناراحتِ ناراحت!
یه روزایی هست که درگیر روزمرگی میشم اونم خیلی زیاد، دلم میخواد توی اون روزا تو از 10 سال بعدم بیای، منو بغل کنی و بگی که همه چیز درست میشه! که داری راه رو درست میری!
یه روزایی هم احساس میکنی تنهایی!
یه تنهایی سنگینی که بارش روی دوشاته و خب بودن هر کسی هم نمیتوه اونو پر کنه!
ولی خب میگذره و من بالاخره سعی میکنم دلایل خوشحالیمو توی چیزای مختلف پیدا کنم!
راستی الان وقتی ناراحت و عصبانی ای چیکار میکنی؟ یادته که من قبلنا اینجور موقع آب بود که به روح خستم آرامش میبخشید؟با یه دوش گرفتن و زیر آب گرم آروم گرفتن تمام فکر و خیالاتم رو آب میشست و میبرد
هنوزم همینطوری حالت خوب میشه؟
ببینم هنوزم وقتی میخوری زمین میشینی عین خل و چلا یه ساعت به خودت میخندی؟
هنوزم عاشق نقاشی کردنی و وقتی یه مداد میبینی شروع میکنی نقاشی کشیدن همه جا؟
ببینم هنوزم وقتی شکلات میبینی شبیه دختر بچههای 5 ساله ذوق میکنی و کل لباس و صورتتو شکلاتی میکنی؟
میدونی، این نامه رو خیلی وقت بود که دلم میخواست بنویسم برات!
یه کانون باعث شد عزممو جزم کنمو برات بنویسم!
راستش اولشم یه ذره میترسیدم... آخه من نمیدونم که وقتی داری این نامه رو میخونی شرایطتت چجوریه و احتمالا هم میدونی که من خیلی فکر کردن به آینده رو دوست ندارم!
یعنی از فکر کردن به ناشناختهها و چیزایی که روشون کنترلی ندارم میترسم!
ولی ستاره کوچولوی من!خودت میدونی تنها کسی که میتونه مرحم زخم هات باشه و در هرجایی کنارت باشه و دلتو نشکونه خودتی!و اینو بدون که الان، توی هر شرایطی که باشی منه 10 سال گذشتت بهت افتخار میکنم و مطمئنم تو هر کاری که تونستی کردی تا به اونجا برسی! چون میشناسمت!
و امیدورم که تو هم به من افتخار کنی و از گذشتت شرمنده نباشی!
دوستت دارم به اندازهی تموم اقیانوس!
امیدوارم به جایی رسیده باشی که حقیقتا و از ته قلبم به تبدیل شدنم به تو افتخار کنم واسم نامه بنویس و توش یه ذره از خودت برام بگو! خیلی کنجکاوم بدونم چه شکلی شدیو چیکارا میکنی
شماهم اگه دوست دارین چیزی به خود آیندتون بگین:)