2777
2789

سلام 

وقتتون بخیر

اومدم بازم یکم سرگرمتون کنم با داستان های شخمی زندگیم،

دختره که هشت سال همه چیمو پاش گذاشتم،

حالا شاید یکی بگه چیکار کردی شاخ غول شکستی؟!

نه ولی زمانی که دانشگاه ها مجازی شد برا کرونا، درست زمانی که پنیک اتک و افسردگی و اضطرابه جمع کردن مغازم رو داشتم،

تلفنی به خانوم میرسوندم تا زد و بهداشت قبول شد

بعدشم چون خیلی خیلی اهل مطالعه م به اصطلاح میگن BOOK WORM، کارشناسیش رو بالای ۱۸ شد،

تحقیق ها و آزمایش‌ و ... بماند...

همه چی عالی بود، جونمون برای هم در میرفت، نه الکی ها، شدید

بعد هشت سال هربار همدیگه رو میدیدیم انگار بار اول بود،

میپرستیدمش خلاصه بگم...!

زد و من برا فاصله گرفتن از خانواده و مشکلاتش رفتم قشم دوسالی اونجا بودم که یه روز زنگ زد و با داد و ناله که مامانم تصادف کرده فوت شده

سرکار بودم بدون مرخصی و هیچی دربست گرفتم از قشم رفتم کرمانشاه، 26 ساعت توی راه بودم،

یکماه سایه به سایه کنارش بودم،

گرون ترین کاجی که بود رو خریدم با دست خالی کاشتم سر خاک مادرش،

تا اینکه مجبور شدم برگردم، و الا اخراج میشدم،

یروز همینطوری گفتم باید برم نمیتونم دیگه بیشتر از این بمونم، چون هرچی داشتم و خرج کردم تو اون مدت که حالش خوب شه و واقعأ حالش خوب شده بود، میخندید میچرخید تیپ میزد و ...

تا اینکه ماه سوم مادرش بود گفتم بیا با هانا دوستت برو کیش حال روحیت بهتر شه کمتر فکر و خیال کنی

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!

گفت باشه و رفت،

سرکار بودم گفتم تو که کیش اومدی، نیم ساعت فرقشه با قشم یا تو بیا قشم یا من بیام، گفت نه نمیتونم، به هانا گفتم تو شغلت اینه فلانه، گفتم گورپدر هانا مگه من مسئول برداشت اونم،

خلاصه راضیم کرد،

چندتا عکس فرستاد دیدم یه چمدون که خودم گرفته بودم براش رو همه جور لباسی پوشیده و عکس لب ساحل گرفته بود با دامن کوتاه تا لباس نخی نازک که لباس زیرشم معلوم بود...

دو روز بعدش گفتم کجایی گفت شمال!

با داییش و زن داییش رفته بود، ولی میخواست یکار کنه من بهونه بهش بدم،

اون موقع همه ش فکر میکردم تقصیر منه بهش نرسیدم و ...

ولی نه! دیدم تو دو سه ماهی که مادرش فوت شده نزدیک صد میلیون من جنس از قشم فرستادم براش، از بابت عاطفی و عشق هم هیچی کم نزاشته بودم، هیچییییی

صدای یه مرد پشت گوشی اومد گفت مریم بیا دیگه،

گفتم مریم نکنه با دوست پسر هانا رفته باشی، به خدا پا کج بزاری آبرومو ببری سرتو میکنم، و هیچوقت هم نه شکاک بودم نه چیزی ولی نمیدونم اون برهه حس خر بودن گاو بودن بهم دست می‌داد

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب

خلاصه، دیدم عکس فرستاد که با دایی و زن داییش رفتن و گفت خواستم غیرتیت کنم! گفتم بعد هشت سال؟؟

چه لزومی داشت، من که مو به مو ثانیه به ثانیه حواسم بهت بوده، عین یه بچه خودم از زمانی که مدرسه رفتی تا الان بزرگت کردم، بهت گفتم هم خانوادمی، هم داداشمی، خواهرمی، رفیقمی همه چیزمی،

بعد اون شروع کرد از در ناسازگاری وارد شدن

نمیدونم میخوام تنها باشم داغ مادر فلانه بهمانه 

گفتم تو حرفت سنگ صبورت من باید باشم یا نه؟

گفت نه رفتار بدی کردی توی شرایطی که من بودم آسیب پذیر بودم و ...

و دیگه بهش زنگ میزدم جواب نمی‌داد، جواب پیام نمیداد

و مدام پرخاش میکرد

تا جایی که گفت رفتم تهران و اصلا نیستم دیگه و ازت بدم میاد و ...

میگفتم بسم الله، مگه چی شده آخه 

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
خلاصه، دیدم عکس فرستاد که با دایی و زن داییش رفتن و گفت خواستم غیرتیت کنم! گفتم بعد هشت سال؟؟ چه ...

۹ ماه منو تو آب نمک گذاشت

نمیدونستم با همیم یا نه

تا اینکه رفتم کرمانشاه،

دیدم همون موقع که به من میگفت داغ مادر فلانه و نمیدونم حالم از گوشی و چت بهم میخوره دوست دارم تنها باشم، دیدم به به برای لاشششششی ترین پسر توی قشم، یه اکیپ بزن در رو ، دیدم هردو پیجشو فالو کرده قلب براش میزاره نمیدونم کامنت میزاره

پسره رو گیرش آوردم قسم و قران فقط دم اسکله دیدمش و چیزی بین ما نبوده ولی پسره دروغ میگفت

به این گفته بوده مالزی زندگی میکنم !

اینا رو میگم چهارتا دختر ببینن فریب نخورن،

اینا ده نفری جمع میشن کیش، یه ویلا میگیرن، یه ماشین اجاره و نقش بچه مایه دار میان و اینطور آدما رو خراب میکنن

مردم و زنده شدم تا اینکه چند بار دیدمش همه ش الکی بود بهانه های مختلف،

با وجود اینکه ازت متنفرم اومدم دیدمت ولی چیز جدیدی نداشتی پس خدانگهدار!

سری بعد گفت یماه ازمایشی حرف بزنیم شاید برگشتیم به هم !

ولی زر مفت بود اینم!

منم به سیم آخر زدم رفتم در خونشون

دیدم سیم ایفون از بیرون کشیده که نتونم زنگ بزنم

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
۹ ماه منو تو آب نمک گذاشت نمیدونستم با همیم یا نه تا اینکه رفتم کرمانشاه، دیدم همون موقع که به من ...

خودم چون فنی بودم زنگ همسایه پایینی زدم گفتم باز کن دیگه، اونم نمیدونم چطور شد درو باز کرد

رفتم بالا

در خونشونو زدم

سه بار با چشم غره گفت وای تورو خدا برو تورو خدا برو

تا باباش اومد وایسادم،

گفتم هشت ساله اینجوری اونجوری و ... هی میگفت خب، که مثلأ بمن چه و ... گاز پکنیک هم گذاشته بود وسط حال و داشت شیره می‌کشید

گفتم کسی که این همه بلایی که گفتم رو سرم اورد و ... دختر توه

یهو رنگش پرید

گفت من عزادارم لعنتی...

گفتم خدابیامرزه خودمم ادای دین کردم نسبت بهش،

شما نمیگی طرف هشت سال زندگیش روی یه لایه یخ بسازه طرف چی به سرش میاد؟ گفت برو یه روز دیگه بیا

گفتم مگه اومدم بانک؟ گفت کی اصلا راهت داده از کجا اومدی و ...

بعدش یه سیلی زد تو گوش دخترش

ولی اون بی معرفت گفت بابا مزاحمم شده گفته باهام ازدواج کن و الا ابروتو میبرم منم گفتم میخوام با بابام باشم !

تتوی ساعدمو نشونش دادم گفتم اینو هشت سال پیش زدم

اینم دروغه؟

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
خودم چون فنی بودم زنگ همسایه پایینی زدم گفتم باز کن دیگه، اونم نمیدونم چطور شد درو باز کرد رفتم بال ...

پدرش مثلاً جانباز جنگ بود!

البته با لابی گری اونم ۵۰ درصد!

گفت برو بعد بیا گفتم شاید اصلا امشب مردم من از این درد، شما خودت بزار جای بزرگتر من اصلاً !

دخترت ۸ سال کنارشم ولی دست بهش نزدم چون برام محترم بودی هم شما هم ابروت 

گفت نمیمیری به جهنم به درک چکار کنم

بعدشم یه وویس فرستاد که دیگه غلط کردی پات در این خونه بیاد و دخترمو تیکه تیکه ش میکنم ال میکنم میدم دایی هاش فلان کنن

ولی اگه تو هم کاری کنی! منظورش عکس و اینای خصوصی بود 

میدم بچه های بالا ببرنت سربه نیستت کنن

یه پوزخند زدم و هیچی دیگه 

از همه جا بلاکم کردن

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
پدرش مثلاً جانباز جنگ بود! البته با لابی گری اونم ۵۰ درصد! گفت برو بعد بیا گفتم شاید اصلا امشب مرد ...

از این میسوزم تا مادرش زنده بود چشم و گوش بسته بود

چون دبیر بود و خیلی کنترلش میکرد

بخدا نه اخلاقم بد بود باهاش نه هیچ کار بدی کردم تو خفا هزار تا پیشنهاد ناجور و منم خونه مجردی قشم و ... ولی بخدا هیچ کاری نکردم

فقط زیر لبم میگفتم مریم و همین برام بس بود

چقدر با خانوادم دعوام شد 

چقدر بابام دوسش داشت

خودم ارشد داشتم، ایلتس درس میدادم، روانشناسی خونده بودم در کنارش، فنی هم کار میکردم، ظاهر خوبی هم دارم به لطف خدا ولی چه فایده، از همهههه کس بریدم براش ولی تهش ...

الان ماهی یبار گوشیم پیام ا زنگ نمیخوره چون هیشکی نزاشتم گفتم همه م اونه، اونه برام میمونه

زنگ زده بود بابام گفته بود بابا رضا بهم فحش مادر داده !

در صورتی که همین آدم مادرش فوت شده بود تو سیتی سنتر یکی فحش مادر داد ترکوندمش ولی با تمام قدرت منو تخریب کرد، رفتم سراغش گفتم من فحش دادم ؟؟ ترسید گفت گوه خوردم ناراحت بودم از دستت

ولی رفت که رفت و از همه جا بلاکم کردن خودشو باباش

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
از این میسوزم تا مادرش زنده بود چشم و گوش بسته بود چون دبیر بود و خیلی کنترلش میکرد بخدا نه اخلاقم ...

به خودم اومدم دیدم وسط گل و متادون و شیره و ... گم شدم

فقط به عشق مادرم همه رو ریختم دور و برگشتم شهرمون

قرار بود مدیرداخلی هتل شم

ولی همه رو ازم گرفت

الانم سر سرم

از افسردگی گذشته، بهش فکر نمیکنم ولی هنوز عکساش پر خونمه،

اسمش رو دستمه

تباه شدم😢

پسری که ارشدش با 19،47 بود

بورسیه اسپانیا شد و باباش گفت بیلاخ

سوختم حاجی بدم سوختم

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
به خودم اومدم دیدم وسط گل و متادون و شیره و ... گم شدم فقط به عشق مادرم همه رو ریختم دور و برگشتم ش ...

البته قبل اینکه بیام کرمانشاه، 

اون پسر شوخ و باحال،

60 تا کلونازپام خورد از این همه بدبختی خانواده و این آدم و ... رها شم

خود بی همه چیزش زنگ زده بود دوستم و چشم باز کردم دیدم یک هفته س تو ccu م و تو بینی و دهنم شلنگ بود،

دکتر اومد گفت باید ترک کنی

گفتم چیزی توش نبود علاقه ای هم ندارم و بدون دارو ترک کردم چون درد خماری باز دردش از دردای من کمتر بود ...

بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
البته قبل اینکه بیام کرمانشاه،  اون پسر شوخ و باحال، 60 تا کلونازپام خورد از این همه بدبختی خ ...


بهم خنديدن چون متفاوت بودم! بهشون خنديدم چون همه شون مثل هم بودن!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز