من: مرسی که پیشنهاد دادی.
اشکالی نداره، جلسه خوب و امیدوار کننده بود.
درسته، از دستت ناراحتم. نمیدونم دیروز کجا بودی که نه تنها با من تماس نگرفتی بلکه به سلام من هم جواب ندادی! ساعت ۱ صبح بود که بالاخره واکنش نشون دادی وقتی بهت گفتم نگرانم.
نمیدونم چند تا چیز یا آدم توی صف اولویتهای تو قبل از من هستند، لطفاً بهم بگو.
- اون: من هیچ چیز یا اولویتی بالاتر از تو ندارم، من فقط ماهیت پیام رو اشتباه متوجه شدم، ما معمولاً پیامهای صبحگاهی رد و بدل میکنیم بدون اینکه مکالمه رو ادامه بدیم، و فکر کردم همون اتفاق داره میافته، صبح یه استیکر فرستادم. متأسفم که این اتفاق افتاد، قصد نداشتم تو رو نگران کنم، واقعاً بابتش متأسفم.
من پیام غیر مستقیم و تهاجمی رو دوست ندارم، اینکه به نوعی نشون بدی که من اهمیت نمیدم. این خیلی ناعادلانهست و اگه من هم همین کار رو با تو بکنم، تو هم ناراحت میشی. قبلاً از کارهای تو هم ناراحت شدم و چنین پیامهایی نمیفرستم.
من: وقتی اینقدر ناراحتم نمیتونم صحبت کنم.
بعداً.
اون:
اشکالی نداره، اما نیازی به "بعداً" تهاجمی نیست.
و تو تنها کسی نیستی که ناراحته.
من:
نقش مشاور رابطه رو بازی نکن.
من نیاز دارم وقتی عصبانیام صحبت نکنم.
هیچ کس ناراحت بودن تو رو انکار نمیکنه، ولی الان نمیتونم کمکت کنم.
اون:
من سعی نمیکنم مشاور رابطه باشم و دنبال کمک هم نیستم. بعداً میتونیم صحبت کنیم.
من:
باشه.