دیگه امروز همه چیز رو تموم کردم
نه برای اینکه دوسش نداشتم
برای اینکه تبدیل به یک عذاب تدریجی شده بود
کسی که برام وقت و انرژی نمیذاشت
گفتم آینده ای نداریم تموم ؟گفت باشه تموم
همونجا دیدم که واقعا چقدر راحت میشد بگذره و البته معلوم بود
دلم تنگ میشه دوسش داشتم اما ارزش اینهمه عذاب رو نداشت
به خصوص که واسه آینده هم تصمیمی نداشت