کسایی که توی سن ۳۰ به بالا ازدواج کردید بیاید

من ۳۲ ازدواج کردم، عاقلانه و عاشقانه، بسیار راضی هستم خدا رو شکر

خواهر خودم و خواهرشوهرم همینجوری بودن هی سختگیرتر شدن الان ۴۲و ۴۵سالشونه و کلا قید ازدواج رو زدن

یا اجازه ی بزرگترهای تو ۳۸ سالگی ر ی د م با شوهر کردنممم

دخترعمم سی سالگی ازدواج کرد 

ازدواجشم بشدت موفق و آگاهانه بود 

بنظرم سن که میره بالا واقع بینانه تر میشه تصمیم گرف سنای کم احساسی ترن

چون وقتی سنت میره بالا عاقل تر میشی کامل تر میشی به اصطلاع تهرانی ها گرگ میشی...نمیتونن سرت کلاه بزارن...سی سالگی تازه وقته عاشق شدنه عقلانیه که یه زندگی پایدار و خوب داشته باشی 😊🌹

توی سن بالای ۳۰ عشق ها عاقلانه میشه یعتی بخاطر عشق نمیای یه آدم بدرد نخور رو بپذیری و بگی حالا بعدا درست میشه . مخصوصا اگر مستقل باشی حاضر نمیشی امنیت روانی تولدت رو به خطر بندازی پس گزیده تر انتخاب میکنی 

۲ تا از خواهرام و چند تا از دوستهام بالای ۳۰ ازدواج کردن یکیشون ۴۱ سالشه و چند ماه پیش عقد کرد 

من تجربه ی اطرافیانمو میگم که دقیقا شبیه توصیفات شمارو بهم گفتن. میگن آدم انعطافش کم میشه حساس و زودرنج میشه دیگه تحمل سختی کشیدن و سازگار بودن رو مثل قبل نداره. ولی بنظرم اگه میتونی ارتباطتو با دوستایی که اوایل ۲۰ سالگی اند حفظ کن یا به وجود بیار اینا خیلی کمک میکنه تو هم با نشاط تر بمونی

خواهرشوهر منم امسال ۳۴ سالش میشه خیلی رو خاستگارا وسواسیه

این چاقه،اون کوتاهه و ...

بنظر من اشتباهه سختگیریه زیاد اونم ظاهری

سن از یه حدی ک گذشت فرصتهای زیادیم باهاش میگذره

من سی و سه سالگی ازدواج کردم. با کسی ازدواج کردم ک از گذشته های دور همو دوست داشتیم ...اما مشکلاتی بود ک دیر ب هم رسیدیم🥲 الان از ازدواجم راضی ام . هنوز هم روابط مون عاشقانه ست و به هم دیگ احترام می‌گذاریم...از آینده اما بی خبریم🥲

خواهرم تا خدا برات چی قسمت کرده باشه تا کامل بشی تو مسیر انسانیتت،،، من با اقوام ازدواج کردم

تو ۲۶سالگی و ۲۸سالگی طلاق الانم ۳۰ سالمه و دیگه میترسم،، 

با برادرش میرفتیم مسجد و میامدیم اون به نوعی واسطه شد

خانواده ها همو میشناختن،  پدرش در راس بود مادرش فرهنگی

خودش حجاب عالی ولی بعد ۱سال و نیم متوجه شدم بهم خیانت کرده و چند ماه بعد خودش گذاشت رفت در صورتی که من سعی میکردم عادی جلوه بدم و زندگی کنیم ولی دیگه نشد بچه داشتیم سقط شد و من ماندمو یه شرایط خیلی سخت و سکوت و درگیری های درونی و خود داری تو فامیل و بی خوابی های شبانه

پس خواهر گلم امیدوارم خدا برات تو مسیر تکاملت اونجوری رغم بزنه که دوست داری و درگیر حواشی نشی

تو منی یا من توام؟؟؟ انگار زندگی منو تعریف کردی

چقدر خوب 🥲 هرچند تجربه ی سختی بود. اما شیرین بود... 

دقیقا همینطوره، ما هم خیلی همو دوس داشتیم ولی بعلت کلی مشکلات، بعد از یازده سال به هم رسیدیم الان یه دختر ۴ ساله داریم. زندگیمو با دنیا عوض نمیکنم، عشقمون هر روز پر رنگ تر از دیروز میشه خدا رو شکر