دو تا خواهرام ک از من ده سال بزرگترن
باهم باشن فقط بدی منو شوهرمم رو میگن
حتی تو رو خودمم غیر مستقیم بدی کردن
زدم ت. دهنشون با حرفم
ولی پشت سرم خیلی چیزا میگن
مثلا
جایی رفتم انتظار دارن اونارم ببریم
نشستن تو خونه افسردگی گرفتن همش تقصیر من میدونن
خدایی نکنه برم مدرسه قطعا میگن مارو هم میبردید
حتی یبار تو روم گفت خاک تو سرتون از گشنگی دارید میمیرید
یا وقتی اومدن خونه پذیرایی کردم ازشون گفتن فلان میوه رو از کجا پیدا کردید یعنی ما اونقدر فقیریم🥲🥲💔💔
دسر درست میکنم میگن کی موادشو بهت داده درست کردی
والا ماشن خونه داریم فقط شوهرم کار درستی نداره اونم خداروشکر داره بهمون خوش میگذره
اصلا از من یاد نمیکنن وقتی گیر دارن یا کارشون گیره یادم میکنن
یل بریم باغ
یا بریم دور شهر بچرخیم با ماشینتون
یا بیاییم خونتون
هر وقت کارشون گیره شوهرمو داداشی صدا میزنن ولی شوهرم نمیدونه ک وقتی خواهرام نشستن دوتایی منو شوهرم موضوعی برا غیبتشونیم
ب نظرتون ب شوهرم بگم جریانو
چون هر وقت من سرد جواب میدم زنگ میزنن شوهرم
شوهرمم قبول میکنه
اونا بخدا نمک نشناسن خوبی کنی میگن وظیفته والا خیلی خوبی کردیم براشون شر وظیفه الانم نمیشه راحت بشینم