سلام. ۲۶ سالمه اهل یکی از شهرای غربی هستم تهران دانشجو بودم که با پسری آشنا شدم اهل یکی از شهرای جنوبی. ایشون هم تهران نظامی بودن. من از خانوادم بخوام بگم تو خونواده خوبی بزرگ نشدم. از نظر مالی بسیار پایین مادرم افسرده بود ک از بچگی تا ب الان عذابمون داده چه حرفایی که بهمون نزده و چقدر غرورمونو خورد کرده. پدرم اعتیاد داشت سر اذیت های مادرم خود کشی کرد! ۸سالم بود پدرم رفت.... برادر نداشتم... ۱۶ سالگی عقد کردم ک بخاطر بی کاری پسر مجبور شدم بهم بزنم. خلاصه ما آشنا شدیم پسر یک دل نه صد دل عاشقم شد. اومد خواستگاری اما راستش دلم نبود چون هم فرهنگی اختلاف بود هم اون پسر واقعا چیزی نداشت جز شغلش اما خونواده بشدت باادب و مهربون و بامحبت خودشم خیلی بامحبت و مهربون. من نمیخواستم برم حتی اومدن خواستگاری گفتم نمیرم اما مادرم اصرار کرد ک باااااااااید بری ک بری. خلاصه عقد کردیم. رفتم خونشون راستش اول ک محیط شهر و محل زندگی(روستا) رو دیدم اولش نمیتونستم کنار بیام و برام سخت بود اما خیییییلی بامحبت بودن باهام. الان مادرم افتاده به جونم همش دعوا بپا میکنه نمیذاره اب خوش از گلوم بره پایین یا میگه ما کجا اینا کجا اخه خیلی دوریم از هم. یا میگه زشته یا میگه بی پوله نه راه پیش دارم نه راه پس. شبا اونقدر ازش بدمیگه تو گوشم که از چشمم انداخته اخه من از اول خودم نمیخواستم برم. میگه بیاد ببرت نمون تواین خونه ماهم فعلا خونه نگرفتیم ک کجا ببره آخه؟ از طرفی حس خوبی ندارم میگم من کجا اون شهر کجا؟ اون فرهنگ کجا؟ دوستام همه رفتن شهر خودمون. منم تو شهرخودم خواستگار زیاد داشتم اتفاقا دلم بود به آخریش برم اما مامانم نذاشت. اصلا وقتی رفتم شهرشون گفتم خدایا من کجام اینا کین؟ من وسط اینا چی میکنم؟؟؟؟ از طرفی شوهرم پول آنچنانی هم نداره دل خوش باشم ن پول داره خونه بگیره بریم نه جهاز بگیریم ن عروسی تو شرایط بدی قرار دارم خیلی بد. چی کنم؟؟؟؟
امشب ۱۴۰۳/۵/۱۰ تو روزای تاریک خودم هستم. خدایا ازت میخوام بهترینارو تو این یک سال برام رقم بزنی. خدای بزرگم امشب دوباره غمگینم خدایا منتظر کمک هات هستم من خیلی تنهام کمکم کن ۴اسفنده بارش شدید برف رو از پنجره اتاق میبینم.مامانم خونه نیست...باهمسرم قهرم... نگران آینده ام برای استخدامی کلی تست زدم امروز... خدایا کمکم کننننن. امشب۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴...اولا خدایا ممنونم خونه و وام ازدواج جور شد... قهریم جدا خوابیدیم...اصلا رابطمون روزای خوبی رو پشت سر نمیذاره... همچنان درس میخونم... امیدوارم ویرایش بعدی خبر قبولیم باشه و آمادگی مراسم عروسی. توکل ب خدا و استعانت از آقا صاحب الزمان.امشب ۵ شهریور ۱۴۰۴ جواب آزمونم اومد قبول شدم با نمره بالا اول سجده کردم خدارو... الحمدلله خیلی خوشحالممممم انشالله قبول نهایی
حتما با مشاور صحبت کن عصد ک الکی نیس هی مهر طلاق بزنی ب اون شناسنامه
اینایی ک.میشینن میگن زن باید فلان باشه و بیسار باشه همش الکیه.زن فقط باید مستقل باشه بخصوص از لحاظ مالی .دعا کنید منم شاغل بشم 😍تو تاپیک های معرفی کتاب خوشحال میشم تگ م کنید همچین اگر کتاب خون هستین کتاب های خوبی ک خوندین رو بهم بگین خوشحال میشم 🌺🤍
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
غصه هام خیلی زیاده. باز امشب جنگ بپا کرد که باید از این خونه بری خیلی درگیری لفظی بدی شکل گرفت تا حدی که میخواستم بزنمش زندگیم جهنمه همش بهم سرکوفت میزنه میگه داهاتین فلانن بااینکه ما خودمون هیچی نیستیم شهره شهریم به بدی و خرابی😔😔😔😔 همش میگه دستمالی صد نفر شدی این اومد گرفتت. ی دست قابلمه و دوتا سینی و روبالشتی خریده میگه حق نداری اونارو ببری
امشب ۱۴۰۳/۵/۱۰ تو روزای تاریک خودم هستم. خدایا ازت میخوام بهترینارو تو این یک سال برام رقم بزنی. خدای بزرگم امشب دوباره غمگینم خدایا منتظر کمک هات هستم من خیلی تنهام کمکم کن ۴اسفنده بارش شدید برف رو از پنجره اتاق میبینم.مامانم خونه نیست...باهمسرم قهرم... نگران آینده ام برای استخدامی کلی تست زدم امروز... خدایا کمکم کننننن. امشب۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴...اولا خدایا ممنونم خونه و وام ازدواج جور شد... قهریم جدا خوابیدیم...اصلا رابطمون روزای خوبی رو پشت سر نمیذاره... همچنان درس میخونم... امیدوارم ویرایش بعدی خبر قبولیم باشه و آمادگی مراسم عروسی. توکل ب خدا و استعانت از آقا صاحب الزمان.امشب ۵ شهریور ۱۴۰۴ جواب آزمونم اومد قبول شدم با نمره بالا اول سجده کردم خدارو... الحمدلله خیلی خوشحالممممم انشالله قبول نهایی
عزیزم شغل داره که میگی نظامیه . چند وقت دیگه کلا وضعیت مالیش از این رو به اون رو میشه . اگه خیلی عاشقته زندگیت برات گلستون میشه . زمان بده بهش عادت می کنی . به مادرت گوش نده اینطور که معلوه عاقلانه برخورد نمی کنه صلاحتو نمی خواد
شما هروقت انقدر بزرگ شدی که افسار زندگیت و ندی دست مادرت، یه تصمیم درست بگیر
مجبورم کرد واقعا نتونستم جلوش وایسم برا ازدواج خودشو میزد میگف باید بری ب همین بااینکه شهر خودم بهترین موقعیت بود
امشب ۱۴۰۳/۵/۱۰ تو روزای تاریک خودم هستم. خدایا ازت میخوام بهترینارو تو این یک سال برام رقم بزنی. خدای بزرگم امشب دوباره غمگینم خدایا منتظر کمک هات هستم من خیلی تنهام کمکم کن ۴اسفنده بارش شدید برف رو از پنجره اتاق میبینم.مامانم خونه نیست...باهمسرم قهرم... نگران آینده ام برای استخدامی کلی تست زدم امروز... خدایا کمکم کننننن. امشب۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴...اولا خدایا ممنونم خونه و وام ازدواج جور شد... قهریم جدا خوابیدیم...اصلا رابطمون روزای خوبی رو پشت سر نمیذاره... همچنان درس میخونم... امیدوارم ویرایش بعدی خبر قبولیم باشه و آمادگی مراسم عروسی. توکل ب خدا و استعانت از آقا صاحب الزمان.امشب ۵ شهریور ۱۴۰۴ جواب آزمونم اومد قبول شدم با نمره بالا اول سجده کردم خدارو... الحمدلله خیلی خوشحالممممم انشالله قبول نهایی
منم تقریباً مثل شما بودم دو فرهنگ متفاوت شوهرم اوایل چیز خاصی نداشت ولی بعد از هشت سال شرایطمون تغییر کرده وقتی نامزد تو دوست داری طبیعتا نباید این فکرها به یاد به ذهنت برای من که اینطوری بود فقط دوست داشتم زودتر ازدواج کنم باهاش
عزیزم شغل داره که میگی نظامیه . چند وقت دیگه کلا وضعیت مالیش از این رو به اون رو میشه . اگه خیلی عاش ...
مامانم اصلا ادم عاقلی نیس میگم ک افسردس و مشکلات روانی داره اینو کل شهر میدونن اما خب از طرفی همسرمم مورد دلخواهم نبود اخلاق همشون عااااااالیه حالا اونقدرم کمو کسری نزاشته تاالان ک ۴ ماهه عقدیم اما خب اون چیزی ک میخواستم نبود اخه شهرای جنوبی خیلی فرهنگشون متفاوت تره از این بابتم اذیتم
امشب ۱۴۰۳/۵/۱۰ تو روزای تاریک خودم هستم. خدایا ازت میخوام بهترینارو تو این یک سال برام رقم بزنی. خدای بزرگم امشب دوباره غمگینم خدایا منتظر کمک هات هستم من خیلی تنهام کمکم کن ۴اسفنده بارش شدید برف رو از پنجره اتاق میبینم.مامانم خونه نیست...باهمسرم قهرم... نگران آینده ام برای استخدامی کلی تست زدم امروز... خدایا کمکم کننننن. امشب۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴...اولا خدایا ممنونم خونه و وام ازدواج جور شد... قهریم جدا خوابیدیم...اصلا رابطمون روزای خوبی رو پشت سر نمیذاره... همچنان درس میخونم... امیدوارم ویرایش بعدی خبر قبولیم باشه و آمادگی مراسم عروسی. توکل ب خدا و استعانت از آقا صاحب الزمان.امشب ۵ شهریور ۱۴۰۴ جواب آزمونم اومد قبول شدم با نمره بالا اول سجده کردم خدارو... الحمدلله خیلی خوشحالممممم انشالله قبول نهایی
منم تقریباً مثل شما بودم دو فرهنگ متفاوت شوهرم اوایل چیز خاصی نداشت ولی بعد از هشت سال شرایطمون تغیی ...
راستش من اونقدررررررر زندگی سختی داشتم که اصلا حسی درونم وجود نداره به کسی اصلا من خودمم دچار مشکلات روحی شدم تواین زندگی الان هیچی دیگ برام مهم نیس کاش عقایدم اجازه میداد خودکشی کنم
امشب ۱۴۰۳/۵/۱۰ تو روزای تاریک خودم هستم. خدایا ازت میخوام بهترینارو تو این یک سال برام رقم بزنی. خدای بزرگم امشب دوباره غمگینم خدایا منتظر کمک هات هستم من خیلی تنهام کمکم کن ۴اسفنده بارش شدید برف رو از پنجره اتاق میبینم.مامانم خونه نیست...باهمسرم قهرم... نگران آینده ام برای استخدامی کلی تست زدم امروز... خدایا کمکم کننننن. امشب۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴...اولا خدایا ممنونم خونه و وام ازدواج جور شد... قهریم جدا خوابیدیم...اصلا رابطمون روزای خوبی رو پشت سر نمیذاره... همچنان درس میخونم... امیدوارم ویرایش بعدی خبر قبولیم باشه و آمادگی مراسم عروسی. توکل ب خدا و استعانت از آقا صاحب الزمان.امشب ۵ شهریور ۱۴۰۴ جواب آزمونم اومد قبول شدم با نمره بالا اول سجده کردم خدارو... الحمدلله خیلی خوشحالممممم انشالله قبول نهایی
مامانم اصلا ادم عاقلی نیس میگم ک افسردس و مشکلات روانی داره اینو کل شهر میدونن اما خب از طرفی همسرمم ...
عادت می کنی عزیزم موقعیتت رو خراب نکن عقد کرد ی حتما قسمتت همین اقاست دلتو باهاش صاف کن بهش فک کن شب روز بره کنجه دلت . حواست باشه مهر طلاق باعث میشه شرایطت سخت شه همه چیزو در نظر بگیر. محبتشو ببین . چرا همچنان می خوای پیش مادری بمونی که برات ارزش قائل نیست. تو همسرتو به اون چیزای که می خوای داشته باشه راهنمایش کن هماهنگش کن
نمیدونم چرا ظلم پایداره! اگه خانواده اون نامزد اولم ک میدونستن پسرشون تنبل و بی کاره نمیومدن جلو این مسیر برام شکل نمیگرفت.... من ویژگی مثبت خاصی ندارم ن خانواده خوب نه زیبایی خیلی چشم گیر نه وضع مالی خوب فقط ی مدرک دانشگاهی از ی دانشگاه خوب دارم که همینم بقیه رو جذب میکرد برا خواستگاری. اما اخرشم انتخابم درست در نیومد...
امشب ۱۴۰۳/۵/۱۰ تو روزای تاریک خودم هستم. خدایا ازت میخوام بهترینارو تو این یک سال برام رقم بزنی. خدای بزرگم امشب دوباره غمگینم خدایا منتظر کمک هات هستم من خیلی تنهام کمکم کن ۴اسفنده بارش شدید برف رو از پنجره اتاق میبینم.مامانم خونه نیست...باهمسرم قهرم... نگران آینده ام برای استخدامی کلی تست زدم امروز... خدایا کمکم کننننن. امشب۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴...اولا خدایا ممنونم خونه و وام ازدواج جور شد... قهریم جدا خوابیدیم...اصلا رابطمون روزای خوبی رو پشت سر نمیذاره... همچنان درس میخونم... امیدوارم ویرایش بعدی خبر قبولیم باشه و آمادگی مراسم عروسی. توکل ب خدا و استعانت از آقا صاحب الزمان.امشب ۵ شهریور ۱۴۰۴ جواب آزمونم اومد قبول شدم با نمره بالا اول سجده کردم خدارو... الحمدلله خیلی خوشحالممممم انشالله قبول نهایی
عادت می کنی عزیزم موقعیتت رو خراب نکن عقد کرد ی حتما قسمتت همین اقاست دلتو باهاش صاف کن بهش فک کن شب ...
میدونم الان دیگه اصلا راه برگشت ندارم چون تو این خونه بمونم مثل پدرم باید از دست مادرم خودکشی کنم چون دختری هم نیستم ک بزارم برم و ی زندگی مستقل شروع کنم. اما همسرمم موقعیت نداره فعلا منو ببره موندم اینجا دارم حرفا و طعنه ها و فحشای ناموسی مادرمو تحمل میکنم
امشب ۱۴۰۳/۵/۱۰ تو روزای تاریک خودم هستم. خدایا ازت میخوام بهترینارو تو این یک سال برام رقم بزنی. خدای بزرگم امشب دوباره غمگینم خدایا منتظر کمک هات هستم من خیلی تنهام کمکم کن ۴اسفنده بارش شدید برف رو از پنجره اتاق میبینم.مامانم خونه نیست...باهمسرم قهرم... نگران آینده ام برای استخدامی کلی تست زدم امروز... خدایا کمکم کننننن. امشب۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴...اولا خدایا ممنونم خونه و وام ازدواج جور شد... قهریم جدا خوابیدیم...اصلا رابطمون روزای خوبی رو پشت سر نمیذاره... همچنان درس میخونم... امیدوارم ویرایش بعدی خبر قبولیم باشه و آمادگی مراسم عروسی. توکل ب خدا و استعانت از آقا صاحب الزمان.امشب ۵ شهریور ۱۴۰۴ جواب آزمونم اومد قبول شدم با نمره بالا اول سجده کردم خدارو... الحمدلله خیلی خوشحالممممم انشالله قبول نهایی