خانم ها آنقدر بهم درخاست دادین و تو شخصی توضیح خاستین گفتم اینجا یه جا بگم به شما چند نفر که جویای حالم بودید همتون با هم بخونید به تک تکون تو شخصی نگم
من خيلی اذیت شدم این چند وقت و لاغر شدم داشتم افسرده میشدم یه ثانیه نبود که گریه نکرده باشم اونم دید حال من واقعا خوب نیست گفت بیا بریم دکتر گفتم منم جاییم درد نمیکنه برم دکتر از این وضعیت بی زارم چند روز منطقی باهاش حرف زدم گفتم اگه واقعا منو میخوای نزار وضعیتم اینجوری باشه من اگر بمونم ته تهش خودم و یه روز میکشم اینجا اونم دید واقعا حالم بده قبول کرد
همه این حرفارم به باباش زدم پدرش آدم منصفیه گفت باشه ما هم دلمون نمیخواد اینجور باشه وضعیت با خودش و باباش و مامانش دو تا از عموهاش و داداشش برگشتم اینا همشون اومدن که با خانوادم حرف بزنن منو کاری نداشته باشن و حرف بزنن واقعا میترسیدم برم رسیدیم همشون اومدن خونمون خودمم با کمر شکسته دل داغون رفتم تو باهاشون کلی حرف زدن حتی تا شبم موندن مادرم پا شد شام درست کرد خوردن تا نصفه شب دوباره حرف زدن بابام باهاشون خيلي سر سنگین بود مادرمم همینطور اصلا به چهره من نگاه نمیکردن خيلي صحبت ها کردن درباره دعوا درباره زخمی شدن ها الهی بمیرم دست داداشم زخمه از هم دلجویی کردن خونه ما هم خانواده خودم و پسر خالم و عموم بودن همه اونایی که تو دعوا بودن بودشون اما اصلا بقیه با هم حرف نمیزدن دیگه آخرش باباش و عموهاش حرف زدن اینجوری فایده نداره بزارید بدون دلخوری عقد کنیم مراسم بگیریم جهیزیه بگیریم طلا و مهریه بگیریم جشن بگیریم براشون هر شرطی هم باشه هم خودم هم پسرم قبول میکنیم ابرو ریزی نباشه بینمون و از این جور حرفا
با کلی حرف بابام راضی شد بابام گفت من کاری به پسر شما ندارم من فقط دلم راضی نبود دخترم تو سن کم ازدواج کنه الانم خودش میخواد حرفی ندارم خط قرمز هارو نباید میشکست که شکسته
دیگه قرار شد اونا برگردن شهرشون یه چند وقت بگذره از این اتفاقات اعصاب همه خورده
اما آخرش قول و از بابام گرفتن ساعت نزدیکای ۴ صبح بود رفتن خودشم لام تا کام حرف نزد همش سرش پایین بود ینی اگه کمی بحث میکردن چون چند تا پسر و مرد بودن تو خونمون یه دعوای حسابی میشد بخاطر حرمت بزرگ تر ها کوچیکا هم چیزی نگفتن خودشم موقه رفتن فقط گفت من شرمندم قسم شرف میخورم که اذیت نشه بین ما هواشو دارم و ... باباش گفت بهتون باز زنگ میزنیم در ارتباطیم و خلاصه رفتن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیگه شدم دانشجو دبیر ادبیات😍💗 شاعرتونم🥹✨غزل سرا🌱 دختر مهربون و قویی هستم و روحیه مستقلی دارم :) توی زمینه شعر و کتاب و رمان میتونم کماکان کمکتون کنم 🕊️🌱 ، از یه جایی به بعد تصمیماتت به تصمیمات عقل نزدیک تر میشه ، درسته زندگی برات میشه مثل تلخی شربتی که وقتی مریض میشی میخوریش ، ولی بعدش یه عمر آرامش و راحتی برات میاره ، باور کن و من هم میخوام به این اصل باور کنم :)
دیگه شدم دانشجو دبیر ادبیات😍💗 شاعرتونم🥹✨غزل سرا🌱 دختر مهربون و قویی هستم و روحیه مستقلی دارم :) توی زمینه شعر و کتاب و رمان میتونم کماکان کمکتون کنم 🕊️🌱 ، از یه جایی به بعد تصمیماتت به تصمیمات عقل نزدیک تر میشه ، درسته زندگی برات میشه مثل تلخی شربتی که وقتی مریض میشی میخوریش ، ولی بعدش یه عمر آرامش و راحتی برات میاره ، باور کن و من هم میخوام به این اصل باور کنم :)
دیگه شدم دانشجو دبیر ادبیات😍💗 شاعرتونم🥹✨غزل سرا🌱 دختر مهربون و قویی هستم و روحیه مستقلی دارم :) توی زمینه شعر و کتاب و رمان میتونم کماکان کمکتون کنم 🕊️🌱 ، از یه جایی به بعد تصمیماتت به تصمیمات عقل نزدیک تر میشه ، درسته زندگی برات میشه مثل تلخی شربتی که وقتی مریض میشی میخوریش ، ولی بعدش یه عمر آرامش و راحتی برات میاره ، باور کن و من هم میخوام به این اصل باور کنم :)
عزیزم اینها اگر خانواده خولی بودن تو رو قراری نمیدادن
ببین سنت کمه تحت تاثیر هیجانی
باور کن باهاش ازدواج کنی بعد چند ماه پشیمون میشی
الان که برگشتی کلا از زندگیت دلیتش کن
بذار...بگذار...گذاشتن...مخففش میشه بذ نه بز (من ملکه آبی پوش ملکه علم عشق و ثروت هستم)...فقط برای زیبایی خودت موهایت را شانه نزن ، گاهی مویت را شانه کن فقط برای خود مو ؛ او می خواهد مرتب باشد اما زبان سخن ندارد ، تو بر خال خالش دست بکش دندانت را مسواک کن فقط برای خود دندان ، او می خواهد تمیز باشد اما نمی تواند بگوید ، تو به او برس . به داد مخلوقاتی برس و کمکشان کن که توان تشکر از تو را ندارند . به مورچه ها غذا بده ، برگ درختان را نوازش کن ، خاک طاقچه را پاک کن ، اگر به مخلوقی کمک کنی و او در ازای کمک تو جای دیگر برایت جبران کند ، با جهان بی حساب می شوی ، اما اگر بی زبانها را آراسته کنی ، جهان به تو بدهکار می شود و بدهی خود را مانند تصویرت در آینه به تو پس می دهد . اگر یک مشت گندم به جهان بدهی ، جهان هم با همان حرکت دست تو مانند تصویر در آینه ، یک مشت گندم به تو می دهد ، با این تفاوت که مشت جهان بزرگتر است .
رفتی دیدیشون میتونی تا اخر عمرت باهاش باشی؟وقتی همسن مامانت شدی به نظرت از زندگی باهاش راضی هستی؟؟؟؟
فردا همکلاسی هات دانشگاه میرن و با بهترین پسرها و موقعیتها ازدواج میکنن....در اینده حسرت نمیخوری؟؟
بذار...بگذار...گذاشتن...مخففش میشه بذ نه بز (من ملکه آبی پوش ملکه علم عشق و ثروت هستم)...فقط برای زیبایی خودت موهایت را شانه نزن ، گاهی مویت را شانه کن فقط برای خود مو ؛ او می خواهد مرتب باشد اما زبان سخن ندارد ، تو بر خال خالش دست بکش دندانت را مسواک کن فقط برای خود دندان ، او می خواهد تمیز باشد اما نمی تواند بگوید ، تو به او برس . به داد مخلوقاتی برس و کمکشان کن که توان تشکر از تو را ندارند . به مورچه ها غذا بده ، برگ درختان را نوازش کن ، خاک طاقچه را پاک کن ، اگر به مخلوقی کمک کنی و او در ازای کمک تو جای دیگر برایت جبران کند ، با جهان بی حساب می شوی ، اما اگر بی زبانها را آراسته کنی ، جهان به تو بدهکار می شود و بدهی خود را مانند تصویرت در آینه به تو پس می دهد . اگر یک مشت گندم به جهان بدهی ، جهان هم با همان حرکت دست تو مانند تصویر در آینه ، یک مشت گندم به تو می دهد ، با این تفاوت که مشت جهان بزرگتر است .