من شوهرمو خیلی دوس داشتم خیلی
اینک الان خداروشکر ولی پیش خودم میگم چرا این اتفاق قبل عقد یا عقد نیفتادش من زودتر بشاسم طلاق بگیرم من میدیدم خیلی کارهاشو ولی چون دوسش داشتم چشم پوشی میکردم بگذریم
من الان توی مراحل طلاقم هنوز درخواست ندادم ولی مهریه اجراس جهیزیه مو اوردم نفقه دارم میگیرم یعنی میرزه چون نظامی ایه خیلی زرنگه
دقیق از اسفند ک بیرونم کرد ۵ ماه بود عروسی کرد بودیم
قاطی کرد خانواده درگیر شدن دعوا شد شکایت کیفری از اون روز منو بلاک کرد ن زنگ ن هیچی کلا فاتحه این رابطه هم من هم خودش خوندیدم و اینک دیگ هیچ هیچ حسی بهش ندارم هیچی
اینو میخام بگم من هنوز طلاق نگرفتم نمیدونم چرا دارم ب شوهر ایندم فکر میکنم
نمیفهم واقعا دست خودم نیست هی میگم حتی اگ طلاق بگیرم باید یکی دو سال صبر کنم ولی هی فکر میکنم رویا پردازی میکنم
اینم بگم من ب هرچی فکر میکنم همون میشه فکر میکردم با شوهرم ازدواج میکنم بعد ی مدت طلاق همون شد خیلی چیزهای دیگ نمیدونم دلیل چیه هی فکر میکنم
میخاستم توافقی تموم کنم قبول نکرد