میدونی خود ده سال دیگه‌ات
الان اگه می‌تونست باهات حرف بزنه بهت چی میگفت؟
"به خاطر تمام امیدهایی که بهم دادی
به خاطر تمام تلاش‌هایی که کردی
و به خاطر تسلیم نشدن و جا نزدنت
امروز من به اینجا رسیدم. ازت ممنونم
و خیلی دوستت دارم🫂🤍🪴"
👇🏿👇🏻
پ.ن:رفقا جواب سوال رو اگ دوست داشتین بدین :)
کاش واقعا میشد خود ده سال دیگمو ببینم...چون در حال حاضر ی ترسایی دارم که از نظر بقیه غیرمنطقیه و واقعا هم هست ولی خودمو اذیت میکنه):
میگفت ایول! تو هنوز زنده ای؟
به خودم میگم خیلی ساده و بی سیاست بودی، با آدما رو و صادق رفتارمیکردی درحالی که اونا باهات با سیاست و زرنگ بازی رفتار میکردن. خیلی سکوت کردی جاهایی که باید جواب آدما رو میدادی...
من دوست ندارم ده سال دیگه وجود داشته باشن
میگفت دیدی تموم شد.. بلاخره الان تو خونه خودتی کنار بچهات و زندگی آرومت توی جایی که دلت میخواست و از خدا میخواستی باشی..
میگفت خدا رو شکر هیولاها رفتن پی زندگیشون با آرامش رو صندلی پارک نشستم دارم کیف میکنم امروز هیچ کاری ندارم فردا هیچ کاری ندارم از حسودی بمیر تو هنوز درگیر بچه داری هستی بپز بشور تمیز کن
کاش ۱۴۰۳ میمردی وانقدربی حس وخسته وغمگین نبودی واقعاحالم خوب نیست امروزهمش بغض میکردم وتوچشام اشک جمع میشدتوخیابون حتی وقتایی که از وسط خیابون ردمیشم دیگه اینوراورم رولادقت نمیبینم دیگه برام مهم نیست اتفاقادعامیکنم یه ماشین پرسرعت بزنه بهم وفرارکنه که خودش تودردسرنیفته و من درجابمیرم خیلی خستم بقران
بهم میگه خاااااک تو سرت
خوب رفتی جلو آفرین
قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ
بگو: خداست که شما را از آن تاریکی‌ها
نجات می‌دهد و از هر اندوهی می‌رهاند
《 سوره انعام آیه ۶۴ 》
فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ
و تو هرگز از لطف خداوند ناامید نباش
《 سوره حجر آیه ۵۵ 》
