ینی حتی توی مراسما ب حدی دلم میگیره که میخوام فقد برم ی جا تنها باشم اما بازم میرقصم و میگم و میخندم ولی بعدش ک مراسم تموم میشه احساس میکنم ی غم بزرگ تو دلم نشسته
من میرم عروسی دوس دارم با شوهرم با هم برقصیم بعد که بیاییم تحویلم بگیره و باهام حرفای عاشقانه بزنه ولی از این خبرا نیست اصلا.اینا فانتزیای ذهنمن.در واقع آرزوهامن.اون چیزیه که دوس دارم اونطوری باشه وای نیس