2777
2789

سلام 

من یه دختر سه ساله دارم و الان هفت ساله ازدواج کردم از اصفهان اومدم مشهد زندگی میکنم شوهرم اوایل ایراد زیاد داشت اما هم سنم کم بود هم نمیفهمیدم دارم اشتباه میکنم الان دیگع بعد اون همه تلاش و صبر بریدم نمیکشم اعتیاد داشت کمک کردم ترک کرد افسرده بودم بردم دکتر دارو گرفت هرشب داروهاش میدادم تابخوره به شدددددت ولخرج تا پول داره اصن نمیفهمه چجور خرجش کنه چرت و پرت میخره مسئولیت کارا و تعمیرات خونه رو اصلا نداره تنها خوبیش اینه سرکار میره اونم هرچندماه انقد شکنجه روانی میده هعی میگه میام بیرون دیگه نمیرم و..... دیشبم فهمیدم بدون اینکه من بفهمم رفته یک هفته پیش 1700 داده درشرایطی که من از پدرم برا تعمیر لباسشویی قرض کردم و تتو زده بهش که گفتم گذاشته رفته شبم نیومده منم با بچم بدون پول تنها موندم 

خودم مطمئنم عاقبتی با این ادم ندارم حتی یبارم رفتم تا طلاق باز برگشتم ولی نمیدونم چرا دلم برا بچم میسوزه خیلیی زیاد از لحاظ عاطفی حساس و وابسته دخترم 😔

چی بگم عزیزدلم ..فقط خودتی که شرایط زندگیتو بهتر از دیگران میدونی ..اینجا نظر خواستن و مشاوره شدن اشتباه محظه...امیدوارم زندگیت عالی بشه برات بهترینهارو آرزو میکنم ..ولی تونستی حتما پیش مشاور برید که بتونی منطقی و بدون آسیب زندگی کنی

هرچه دلم خواست نه آن میشود   هرچه خدا خواست همان میشود  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

اگه مردی

t_a_k_ | 40 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز