خانوما من قبلا خیلی اعتقادم قوی بود
ولی این اواخر بلاهایی سرم اومد که همه چیو فراموش کردم😓😓
ادمای اطراافم یچچیزایی گفتن یحرفایی زدن که
زده شدم از همه چی...
ینی یجورای باورمو به ائمه از دست دادم
الان هروقت میخوام دعا کنم یا صداشون بزنم
انگار یچیزی از درونم میگه همه اینا دروغه به کی میخوای دعا کنی
خدارو از صمیم قلبم دوست دارم
ائمه رو هم دوست دارم
ولی دیگه نمیتونم دعا کنم
هروقت دعا میخوام بکنم یه حس از درونم میگه بسه اونا الکیه همش😭بگین چه کنم؟؟؟
میدونی چرا
توکلت همراه با حرکت نیست
تلاش کن توکل کن میده به من ک داره میده از وقتی ک این فرمولو فهمیدم
ی بذر شیطانی تو دلت کاشتن و شما این اجازه رو دادی و الآنم داری بهش کود و آب میدی لعنت بفرست به دشمن قسم خورده و تا تبدیل به درخت نحس نشده ریشه کنش کن
با خدا ارتباط بگیر باهاش حرف بزن
ازش کمک بخواه
به خودت بیا اینا چه فکرو حرفاییه نماز بخون قران بخون یاد خدا کن
ببین احساسات و ترساتو بزار کنار برو تحقیق کن تا به نتیجه برسی اینجا هیچکس واست دلیل منطقی نمیاره
عزیزم با اینجور افراد یا خیلی مراوده نداشته باش یا اعتقاداتتو قوی کن حست خیلی هم خوبه به شرطی که بری دنبالش و یک بار برای همیشه حلش کنی اینا الکین یا نه پیشنهادم بهت سه جلد کتاب بینهایت هست ریشه ای اعتقادات رو حل میکنه و فلسفی جلو میره اگر دوست داشتی بخونش
مشکل منم هس
من مذهبی نیستم
ولی خدا و امامارو واقعا خیلی دوس دارم تازگیا مثل تو مثلا میگم خدایا فلان چیز بشه بعد انگار یه صدایی میگه نیست خدا
چجوری مگه میشه
بعدش میگم خدایااا ببخشیدا این من نیستم صدای درونمه
خوددرگیری گرفتم 😶
گلم همین که میترسی ازاین شرایط یعنی ذات خوبی داری یعنی خداوائمه خیلی دوست دارند.
شیطان رو قشنگ حس میکنی....
نمازاتون اول وقت میخونی؟
کی مشهد یا قم یا کربلا رفتی؟
هر وقت اون حسه اومد یه بسم الله بگو و باهاشون حرف بزن(با ائمه)
سفر زیارتی برو
و قران زیاد بخون
خدا قرآنو که الکی نذاشته....
