به خدا طاقت ندارم دیگه داداشم کلاس سومه خیلی باهوشه ولی املاهاشو خیلی خراب میکنه بعد ازبس امروز کتک خورد از مامانم املاش افتاد تجدید شد
از مدرسه اومده با چاقو تهدیدش میکنه میگه تو بی حافظه ای تو مایه ننگ خانواده ای کاش به دنیا نمیومدمی
داداشم ازبس اعتماد به نفسش اومده پایین و میترسه که فقد میلرزه حتی نمیتونه تو جمع حرف بزنه از خودش دفاع کنه
امروز انقد گریه کرد اومد سرشو گذاشت رو پام منم به گریه انداخت
ب قران خسته شدیم
تا دیروز به من میگفت تو مایه ننگی کاش بمیری امروز داداشم
همه مادرا آرزو خوشبختی بچه هاشون میکنن مادر من آرزوی مرگ مارو
کاش منم برم ازین خونه کاش میتونستم برم داداشم ببرم