پنج ساله همو میخوایم خانواده من قبول نمیکنن حرفشونم اینه که خانواده ها در یک سطح نیست با اینکه خودمون خانواده ساده ای هستیم و من و اون شغلمون یکیه
پنج ساله تهدید برادر
پنج ساله کتک
پنج ساله دوری
پنج ساله بلاتکلیفی
تحمل میکنیم
خیلی خسته ایم دوتامون
خانوادم بزور کتک گفتن خودت میزی میگی برای من همه چی تموم شدس..ولی هم من هم اون میدونیم اینجوری نیست تا ابد
امروز برادرم میگه اون کاری که بهت گفتم روکردی؟ میگم چی؟ میگه تموم کردن همون قضیه؟ گفتم آره
ولی به دروغ
معدم عصبیه...حالم بده...حال اونم بده..فقط گفت اگه بهم نمیرسیم حداقل میتونیم تا ابد همو بخوایم
سی سالمونه..همه ازدواج کردن..همه بچه دارن..همه خونه زندگی دارن..دلخوشی من و اون شده از دور بهم نگاه کردن و یه عکس فرستادن برا هم تو مجازی
پس مگه نمیگن امام رضا حاجت جوونا رو میده
پنج ساله ما رو نمی بینه اینهمه تهدید و کتک و بدبختی میکشیم؟
میخوام فقط بهش بگم خسته ایم
نمازام قبول نیست چون تو هرنمازی اشک میریزم
میخوام بهش بگم هر زنی میبینم که بچه داره دلم پر میکشه
ولی دارم میمیرم...