همسر من کارگر هست و برادر شوهرم وکیل .داستان از اینجا شروع شد من تصمیم گرفتم واسه برادر شوهرم سنگ تموم بذارم چون چند ماهی هست نامزد کرده روز عقد واسه خودم لباس نخریدم از خواهرم قرض گرفتم آرایشگاه ارزون رفتم تا بتونیم سه میلیون کادو بهشون بدیم خداروشکر از همه بیشتر دادیم و باز هم موقع پاگشا بهترین پذیرایی رو کردم کل خانواده همسرم و خواهرانش و عروس و خانوادت دعوت کردم غذا سوپ فسنجون سالاد فصل سالاد اندونزی نوشابه دوغ دلستر چند مدل ترشی
روز عیدی که همگی عیدی بردیم من دومیلیون تومن دادم بازهم از همه بیشتر
روز دختر منم به اصرار مادرشوهر کادو دادم
تا الان توی هیچ کدوم از مراسم لباس نگرفتم
من نمیدونم چیکار باید میکردم تا راضی باشن
دیشب برادر شوهرم با نامزدش دعوتشان شده بود به ما گفت چیکار کردین واسه من هیچکداممان کادو ی خوب ندارین من موندم اینهمه زحمت و دستی که نمک نداره اینم بگم برادر شوهرم ماشین خریده بود یه گوسفند خریدیم و کشتیم دلم خیلی شکست