2777
2789

بحثمون شده بود بعد بحث ازدواج خواستگاری بود چون خودش گفت قصدش ازدواج بعد برداشت به من گفت تو اول رابطمون گفتی اگه قصدت ازدواجه باهام آشنا شیم بیشتر اگه قصد دیگه ای داری من نیستم بعد برداشتم گفتم حقیقت گفتم من آدمی نیستم امروز باتو باشم فردا تموم کنم بایکی دیگه بعد برداشت گفت یعنی الان فقط با منی خندید گفتم نه با صدتا بعد گفت شوخی کردم بحث نکنیم //این بحثمون برای امروز بود تلفنی حرف زدم//










خب من اینجوری گفتم منظورم این بوده رابطه بی هدف نمیخوام 






یک ساعت پیش پیام داد نوشت سلام خوبی منم جوابشو دادم بعد نوشت بیا بغلم گفتم ممنون دستت دردنکنه نمیام بعد گفت بابت گفتم بغل بعد گفت بشه پس من میخوابم دستم درد نکنه نوشت شب خوش فعلا منم نوشتم شب خوش بعدش آفلاین شد منم ناراحت شدم یهویی رفتم همون ثانیه چند تا پیام دادم بیا ایتا بیا ایتا کارت دارم انقدر پیام دادم جون هرکس دوست داری بیا کارت دارم چون میخواستم بهش بگم خسته شدم بابت رفتارت خلاصه انقدر صداش کردم اسمشو پیام. دادم چند بار تکش زدم اصلا جواب پیام های آزادم نداد و ایتا هم آنلاین نشد 












الان این اتفاقات برای چند شب پیش ایشون نه تماسی گرفتن نه پیامی دادن 


















منم بهشون ندادم چه کنم

تموم شده دیگه

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792