من با زنداییم مشکل پیدا کردم و داییم هم از نش دفاع کرد حتی یه بار تو جمع وقتی رفتم با داییم روبوسی کنم با فریاد منو پس زد دیگه از اون به بعد هم کاری به هم نداشتیم مخصوصا من تا زنش می اومدمن میرفتم که نبینمش
حالا داییم بیماری سخت گرفته و مدام تشنج میکنه تو بیمارستانه شما جای من بودید میرفتید عیادتش