چند وقته دنبال خونه میگردم هیچ جا باب میلم نبود یا خونه خوب بود محله خوب نبود یا محله خوب بود خونه بد بود خلاصه بعد گشتن زیاد یه خونه باب میلم پیدا کردم و قرار شد قولنامه کنیم (اجاره) بعد حالا امروز میگه یکی از آشناها خونه داره برو ببین رفتم آشپزخونش قدیمی کوچیک پسند نکردم اما پدرشوهرم همونجا برگشت به صابخونه گفت به کسی قول ندی ما خونه رو میخایم ، شوهرم چون مسافرت بود با پدرشوهرو مادرشوهرم رفتم ،حالا هرچی میگم من نمیخام اونجارو میگه حرف زدیم همونجا برو بشین ال و بل
سرم از درد داره میترکه دیگه تهدید به جداییش کردم اخه ارزش داره ادم بخاطر حرف پدرش دل زن و بچشو بشکونه