بخدا خسته شدم شوهرم خیلی نامرده اون از خداش بچسب ب مادرش و خونوادش اما من چیکار کنم اولا گفتن بعد شیش ماه خونه رو می فروشیم دو طبقه میگیریم ب اون راضی شدم ولی الان انگار خونه رو طلسم کرده مشتری میاد ولی نمیخره تو رو قرآن کمکم کنید دیگه انقد دعا کردم از خدا خواستم هیچی ب هیچی
خخیلی سخته من ۶ ماه بودم فقط ۶ ماه دیوونه شدم کارای خونه رو میکردم غذا میپختم لباس میشستم بازم نوچ نمیشد رو حرفشون حرف نمیزدم همش ساکت ولی جنگ روانی برای آدم پیش میاد فکر کن من صبح بیدار شدم عرض یک ساعت تصمیم گرفتم کیفمو جمع کنم برم مسافرت خونه داداشم ۱۰ ساعت راه تنها خوبی که اون موقع داشت این بود که شوهرم دخالت نمیکرد ا اگر میکرد به نفع من بود
منم طبقه پایینم رفت و آمدم خیلی کمه ولی خونم داغونه قدیمیه، مستاجر بودم بازم آرامش نداشتم از دستشون دائم به شوهر میگفتن بیاد خونه پدرش
عزیزم من یه بار معرفی کردم به یکی تو سایت بقیه اون پیام منو گزارش داده بودن برا همین دیگه توبه کردم به کسی معرفیش نمیکنم اگر میتونی از همون اطراف خودت یکی رو پیدا کن من الان میام به تو کمک میکنم کار تورو راه میندازم بقیه دهن منو سرویس میکنن حوصله ندارم اعصابم رو خراب میکنن از خوبی که میکنی پشیمونت میکنن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
44 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
