من باردارم خواب دیدم که تو یه روستا بودم با یه خانم تقریبا مسن که اونجا داشت کاراشو انجام میداد منم پا به پاش میرفتم و باهاش صحبت میکردم تو خواب همش از حامله بودنم میگفتم و کنار یه رود خانه بودیم بهش گفتم من همش هوس شوری میکنم و ترشی بنظرت بچم چیه خانمه با دست روم آب ریخت من همینجور که داشتم با دست صورتم و پاک میکردم گفت پسره گفتم مطمعنی گفت اره وقتی من میگم یعنی پسره دگه بیدارشدم از خواب دیدم ساعت نزدیک شیش و رو به غروبه،،، حالا نظر شما چیه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خیلی به این چیزا فکر نکن. خواب بارداری بیشتر افکار ماست.
وقتی که به دنبال آب راه می روی، وقتی که دنبال رویاها می روی، به ابر و باد به عنوان یک دوست فکر کن و قلبت را آرام کن...
وقتی با دو پای خود می توانی راه بروی
جایی نیست که نتوانی به آن برسی...
وقتی که به دنبال آب راه می روی، وقتی که دنبال رویاها می روی، به ابر و باد به عنوان یک دوست فکر کن و قلبت را آرام کن...
وقتی با دو پای خود می توانی راه بروی
جایی نیست که نتوانی به آن برسی...