سلام.
ما نامزدیم و قرار بود عید فطر بریم مشهد ولی یهو خواهر شوهر و برادرشوهرم برنانه شمال گذاشتن و مادرشونم بردن . حالا شوهرم گف چون انبار و خونه رو نمیتونیم ول کنیم کسی نیس نمیریم .
از طرفی مادرشوهرم بعد سفر شمالش رفته تهران خونه دخترش و هنوز اونجاس
کلا هم به دلایلی ازش خوشم نمیاد و خیلی با هم حرف نمیزنیم و اینو بگم من جند بار رفتم مسافرت یا هفته ای نبودم با من تماس نگرفته
حالا شوهرم چندین بار پیله شده ک چرا زنگ نزدی خبر مامانمو بگیری و این حرفا
منم اصلااا دلم راضی نمیشه. تقریبا متنفرم ک الکی زنگ بزنم و ابراز دلتنگی کنم وقتی تازه دارم طعم زندگی رو میچشم
ولی از طرفی شوهرم .....
یه دلم میگه زنگ بزنم به خواهر شوهرم و حال اونم بپرسم کنارش. نظرتون چیه ؟