پسرخاله ی مامانم، یه اقای محترم با وضعیت مالی خوب، خوش تیپ، خوش چهره ای بود
همه چی هم داشت ماشین، خونه، کار خوب و.....
خانمش هم یه خانم مهربون، زیبا، تو دل برو، دستپخت و خونه داری عالی، هربار برای خاله ی مامانم با مناسبت و بی مناسبت یه عالمه طلا میخرید
یه دختر خیلی نازی هم دارن...
خلاصه که یه زنه میوفته دنبالش و حالا به گفته یه عده، جادو جنبل کرده
خوووب
خب
وقتی تموم شد لایکم کن
تهش و کاش اول میگفتی
پست بعدی روگذاشتی لایکم کن
هیشکی این وسط هیچیش نمیشه جز کسی که خیانت دیده
هیچ وقت دیگه حالش خوب نمیشه
اگر براش دنیا هم فراهم بسازند
همیشه یک زخم گوشه وجود و قلبش درد میکنه
جوری که پسرخاله مامانم اصلا از زنش متنفر میشه
ازش بدش میاد
حتی چند ماه اصلا خونه نمیره
خلاصه زنش بعد یه تایم طولانی به مامانم زنگ میزنه و تعریف میکنه
بعد ما فهمیدیم خاله عفریتم برای پسرش میره خواستگاری اون زنه😒😒😒😒😒😒😒
خلاصه که همه چی به مو بنده
یه شب حال پسرخاله مامانم خراب میشه و از اون شب تا الان که شش سال از این ماجرا میگذره
دوا و درمون و دکتری نبوده که نرفته باشن
عقلش رو از دست میده و دیوونه میشه
و خانمش طفلی انقدررررررر با مرامه با این حال شیش ساله داره تر و خشکش میکنه
اون آویزون مزاحم چی میشه؟
چند وقت پیشا دیدمش بعد کلی مدت از خونه اومده بیرون، خاله مامانم بهش گفت زود برو خونه پسرم تنهاس...
اونجا دوست داشتم خاله خانمو تیکه پارش کنم 😒😒😒😒😒😒😒
خلاصه که خیانت تاوان داره
اگه طرفتون دلش بشکنه و خیلی دل پاک باشه که کلا زندگیتون داغون میشه....
بخدا هرکس جای خانم ایشون بود، بی شک شوتش میکرد بیرون....
حالا این خانم معرفت داشته
ننه اش حاضر نیس نگهش داره بعد بدو بدو خواستگاری رفته بود.😒😒😒
