گوش کن ...هیس میگم فقط گوش کن سعید
سعید نامزدمه البته چند سالی دوست بودیم و با کلی سختی بهم رسیدیم
بعد عقد گفتم دلم کشیده شمال خلاصه چمدون و بستیم و زدیم به دل جاده
وقتی رسیدیم ماسال شب بود و مشخص نبود
بعد شیطنت خوابیدیم صبح با نوازش گل روزی که سعید روی صورتم میکشید چشمام باز کردم یه لبخند از ته دل بهش زدم
گل رو بوسید و گذاشت کنار صورتم محکم کشیدمش سمت خودم و بغلش کردم خندید و گفت عاشق همین کاراتم
بلند شدم یه لحظه چشمم به بیرون افتاد وای خدای من
ما درست بالای کوه بودیم و همه جا ابر انگار خواب میدیدم
پنجره رو باز کردم سعید منو بغل کرد و تا اومد حرف بزنه دست گذاشتم روی لبش گفتم هیس فقط گوش کن آواز زندگی رو
صدای پرنده ها نیومد.........