چند سال پیش یه آشنای م باورش شده بود رفته بوده سکه ها رو ببینه می گفت چند نفر با چاقو تو خونه ریخته بودند رو سرش. بعد دیده بودند پول همراهش نیست چقدر کتکش زده بودند و از خونه فرار کرده بود ، می گفت شانس آوردم یکی تو ماشین منتظرم بود وگرنه ماشینم می خواستند بدزدند!