با همچین مادر شوهری چجوری باید رفتار کنم؟

یه برادر شوهر دارم ۵-۶ سال کوچیکتر از شوهرمه و مجرده خیلی خیلی پولداره ۲-۳ تا ماشینو ۲-۳ تا خونه داره

هرچی برای خانوادش میخره مادرشوهرمو پدر شوهرم دائم به ما تعریف میکنن که فلانی( برادرشوهرم) اینو خریده اونو خریده فلان کارو کرده 

جوری که شوهرمو تو رقابت با داداشش تو خرج کردن برای خانواده میندازن و شوهرم هربار مبگه کاش منم پول داشتم براشون خرج میکردم

دوستان مادرشوهر من خیلی ولخرجه و خرید های غیر ضروری زیاد داره

ازیناس که اصلا خودشو به زحمت نمیندازه و انتظار داره همسرم هزینه هایی براش بکنه که برا منم نمیکنه

یه موردش ابنه که هرسال مادرشوهر و پدرشوهرو خاهرشوهرم که همسن من هست میرن کربلا اونم با هواپیما و بهترین هتل، با هزینه برادرشوهرم

و انقد اینو میکنن تو چشم ما نه فقط خودشون بلکه حتی خاله های شوهرم، اونوقت شوهرم هرسال میگه کاش منم پول داشتم میفرستادمشون کربلا

دوستان من خودم هنوز قسمت نشده برم کربلا چون پیاده نمیتونم و با هواپیما هم هزینه اش زیاد میشه واقعا توقع زیادی نیست؟

وقتی پیششون هستیم انقد بهمون انرژی منفی میدن انقد با حرفاشون اذیت میشم که تصمیم گرفتم رفت و امدمو کمتر کنم( البته اینکه کلی کار دارمو سرمم شلوغه بی تاثیر نیست)

الان دیگه شاید ماهی یکی دوبار ببینمشون اونم وقتی دعوت میکنن میرم

ولی تو همون روز هم کلی حالمو بد میکنن طوری که تا مدت ها کاراشون و حرفاشون تو ذهنمه

اینکه وقتی دعوت میکنن اصلا احترام نمیزارن

یه غذا معمولی خودمونی درست میکنن حتی یه سالاد یا نوشابه کنار غذا نمبارن

اگه میوه یا شیرینی تعارف کنن به من اخرین نفر تعارف میکنن درحالی که من بینشون مثلا غریبه تر و مهمون ترم

و درکل انقد بی محلی میکنن که ادم معذب میشه

خب بنظرتون من چیکار کنم ؟ وقتی دعوت میکنه چجوری بپیچونم، دلم نمیخاد هیچوقت دیگه برم خونشون به معنای واقعی بی احترامی میکنن، و مخمونو میخورن

خیلی حیف شد اگه یه عنوان جنجالی میزدم الان همه میریختن پای تاپیکم😔

اتفاقا یبار برادر شوهرم بهش گفته من ازدواج بکنم اصلا به زنم نمیگم که بهشون پول میدم و اصلا اجازه نمیدم که دخالت کنه چون پول خودمه( اینارو گفته که همسرمو شیر کنه😔) درحالی که من میدونم دقیقا برعکس میشه