سال 95 پسر عمه من نامزد کرد 97 ازدواج کرد 98زنش ترکش کرد تا به همین الان پسر عمه منم طلاق نمیده زنش رو حالا ماجرای طولانی داره ازش میگذرم خلاصه برنگشت پسر عمه ام هم میگه برگرده هم دیگه نمیخوامش با کس دیگه ای هم ببینمش دیگه برام مهم نیست ولی طلاق نمیدم تا رضایتمو جلب کنه طلاهایی که براش خریدم رو برگردونه و...
منم دانشجو هستم یه شهر دیگه مسافر داشت میآورد به من زنگ زد و هم دیگه رو دیدم تو پارک درد دل کردیم و صحبت های معمولی و شوخی و...و تو کافه دو تا شیکم خوردیم با هم ولی عذاب وجدان گرفتم میگم ای کاش نمیرفتم نظرتون