درباره ی دختریه که رشته ی دانشجوی پزشکیه که یهو پسر عموش که پزشکه از آمریکا بر می گرده ایران و به اجبار خانواده هاشون با هم دیگه ازدواج می کنن و از قضا پسر عموش استاد دانشگاه دختره میشه و با دختره چه توی زندگی مشترکشون و چه در دانشگاه لج میکنه.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
نميخواد بخونى الان من ميگم چى ميشه اينا باهم لج ميفتن هى اين حرص اونو درمياره اون حرص اينو،يدفعه ميبينن عه عاشق هم شدن واينا باهم به خوبى وخوشى زندگى ميكنن😐همشون مثل همه فقط اسماشون فرق ميكنه
بگويارب،چه بدگفتم چه بدكردم كه خويشتن را نزدت ديوودد كردم؟
اولین دلخوشی زندگیم💕مادرم💕پلان اول ؛ دیشب همه چیز به ‹ مو › رسید پلان دوم ؛ صبح معجزه شد و ‹ مو › پاره نشد ± دو ساعت بعد از معجزه ، مامانِ بیخبر از اتفاقات اخیر ، برای احوال پرسی زنگ زد و گفت : ‹ دیشب کلی دعات کردم💛'💎 ›دومین دلخوشی زندگیم💕 پدر و برادر جانم 💕 با قلب مهربونشون و خوبی های بی منت 🌈🦋 سومین دلخوشی زندگیم اومدن مردی تو زندگیم که منو با تمام بچگیام بزرگ کرد 🌱و کنارش بدون هیچ ترسی خود واقعیمم🙃 .آدم امن زندگی من🫂❤️ میگفت هرچقدر دلچرکین باشم ازت ولی دوستداشتنت هنوزم به دریا وصله.💙 در دل و جان خانه کردی عاقبت ...❤️🌈 خدایا شکرت بابت همه چی 💛💛
من خیلی وقته رمان ایرانی نمیخونم فقط خارجی میخوندم که اونم الان یک سالی میشه که رمان خارجی نخوندم ولی دیروز دوستم داشت رمان میخوند که داستانش شبیه به این بوده یهو ذهنم رو درگیر کرد که اسمش چی بوده 😑