حق داری من فکرش کردم اول گفتم حالا اشکال ندار بوجی موجی باشیم دنیا کوتاهه تا گفتی دستش مااااچ کرد بعد گفتی ۲۱سالشع😐🙁فکرش کردم دلم خواس شوهرم پاره کنم حالا شوهر من داداشم ندارها
بعضیا فکرشون یه خورده دیر به کار میفته احتمالا بعدش فهمیده چیکار کرده😂
من یه دور جو گرفت توی مراسم ختم دست مادر دوستمو بوسیدم لبمو از دستش اوردم بالا انگار آب جوش ریختن روم با خودم میگفتم چه غلطی میکنی الهام😂
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی