دیشب با شوهرم دعوا مون شد هرچی از دهنش در اومد بار منو خانوادم کرد خیلی دلمو شکست بهم گفت فردا برو خونه بابات ی پسر ۵ ساله دارم نمیدونم از ته دلش بود یا نه ولی خیلی از دستش ناراحتم از دیشب باهم حرف نمیزنیم جدا میخابیم غذا درست میکنم نمیخوره هم از دستش خیلی ناراحتم هم انگار تو جهنمم دوسدارم برم ی جای تنها چند روز تنها باشم اما جای نیست خونه بابامم شهرستانه