2777
2789

ما روزی که ازدواج کردیم میدونستم یک خواهر سن بالا مجرد داره که خیلی همه هواشو دارن و با این شرط که ایشون میره خونه ی خودش من با همسرم ازدواج کردم چون گفته بود خواهرم تنهاست من قبول کردم که برم خونسون ۱۰ شب میرفتیم و ۸ صبح میومدم خونمون نهار ها معمولا دعوتش میکردم خونمون ولی بعد یک ماه از ازدواجمون و عادی شدن ها ظهر ها اگر نیاد میگه سهم منو بردار با خواهرم بخوریم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب نامزدت قبلاکجاناهارمیخوردالانم نیازنیست هرروزبراش ناهارببری شایدمادرت یه روزبخوادحاضری بزاره یامثلا یه چیزی ازشب مونده باشه میتونی مثلایه روزبگی مامانم غذاازشب داشته نپخته،بامثلامهمون داشتیم غذانموند.خلاصه گاهی ببرنه هرروز

نه جانم خواهر برادر باهمن من نامزدم شبها که میرم اونجا بخوابم میگه سهم منو بردار 

من خیلی متوجه نشدم شما نامزدی چرا همسرت از مادر شما ناهار میخاد

قبلا کی براشون غذا درست میکرد میخوردن

با خواهرش زندگی میکنه خواهرش هم غذا نمیپزه  من شبها اگر غذا ببرم با هم میخورن نمیخوام ببرم ولی ...

رک و راست بگو امروز غذا نپختم اگه شد یبار نزدیک شام برو ب خواهرش بگو بیا با هم شام بذاریم برا فردا شبم بمونه احتمالا خواهر بردار نمی‌خوان پول خرج کنن 

از اول خب قبول نمیکردی باهم باشید یا بری اونجا الانم بگو مستقل شدیم ی خط درمیون برا خواهرش غذا ببر ...

من قبول نکردم خواهرش زد زیر قولش منم سکوت کردم الان مشکل اینه که مثلا نهار پلو مرغه ظهر نمیاد بخوره میگه سهم منو بردار شب باهم بخوریم و من نمیخوام ببرم ولی نمیدونم چی بگم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز