2777
2789

از اواسط بهمن تا الان شوهرم صبح میره یا ساعت 11 اینا میره سرکار (کارش دست خودشه و مغازست)تا شب ساعت 11 شب میاد،خیلی زود بیاد ۱۰ شبه

قبلا ناهارا میومد ،جمعه هام مغازه نمیرفت .بیرون میرفتیم یا خونه مامانش بودیم

یه بچه ی دو سال و نیمه دارم و یه دو ماهه.کل هفته خونه هستم .تو این مدت شاید پنج بار نوزادم رو جایی گذاشتم و بچه اولم رو پارک اینا بردم

جمعه ها ما رو میزاره خونه مامانش و بعد دوباره میره مغازه .نهایت ناهارش بیاد .بخوره بره

صبح جمعه یا بعدازظهرشم .یه دور با دوستاش بیلیارد بره. 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعد امشب جایی دعوتیم.برای بچم باید لباس بخریم

صبح دیدم پاشده لباس پوشیده بره.چند دقیقه قبلش خواستم گوشیش رو از شارژ بکنم .برای خودم رو بزنم.پیام دوستش رو دیدم که میگه کی حرکت کنم؟

همون که باهاش  بیلیارد میره

گفتم کجا میری .گفت مغازه.گفتم الکی نگو دیگه

پیام فلانی رو دیدم 

گفت نه نمیرم .مغازه میرم

همون لحظه پسره زنگ زد.بهش گفت بعداظهر بریم

قطع کرد.گفتم بعداظهر که میریم لباس بگیریم .تو بری بیلیارد .بعدش همش باید عجله ایی و هول هولی لباس بگیریم

آرایشگاه هم باید بری

گفت نه بابا زود میام

گفتم اوکی پس تو که میری مغازه و برای کل روزت برنامه داری

حداقل ما رو خونه مامانم ببر

گفت باشه 

به مامانم زنگ زدم .گفت نه خونه دارم تمیز میکنم حیاط میخوام جارو بزنم.شوهرت ناهار میاد.گفتم آره کفت نه نمیتونم غذا درست کنم 

حالا ساعت 11 هستا.زورش میگیره

گفتم باشه نمیام

دید من قیافه گرفتم و میگم باشه تو برو 

ولی درک کن من کل هفته با بچه هام.یه روز رو کنار هم باشیم منم یه نفسی بکشم.حموم میخوام برم

گفت چی بکنم بشینم اینجا .با حالت ناراحتی

بعد با لباس بیرون گرفت خوابید 

الانم همشون خوابن.

من پر توقع ام؟ رو مغزش راه میرم؟

بخدا همه ی اینا رو با گریه نوشتم

نه دوستی نه خواهری .مسی رو ندارم در طول هفته خونش برم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز