میخوام اقدام کنم و خیلیییی ذوق دارم برای اینکه میخوام بعد این خبرو به خانواده ها بدیم
لباس بخرم براشون اسباب بازی های قشنگگگ☺️
چند وقتتون بود و چطوری خبر بارداریتونو دادین
شوهرم گف
یه جعبه شیرینی هم بردیم خونشون
هفته ی ۲۲ به بعد از روی گردی شکم فهمیدند😐
شوهرم همیشه میگفت اگه بهم بگی امکان نداره مثل فیلنای اینستا گریه کنم و اینا میگفت کار خودمه دیگه و کلا ادعاش میشد فقط قراره خوشحال بشه و گریه ی شوق نمیکنه. ولی وقتی گفتم عین ابر بهارررر مرد دو متری داشت گریه میکرد با لبخند😂😂❤
اولش فقط به مادرت و شوهرت بگو به بقیه زرتی نگو حداقل تا ۳ ماه چون احتمال سقط هستدو هر نفسی پشت جنین میفته خوب نیست
همون روز تو ازمایشگاه شوهرم و خواهرشوهرم بودن اصلا برا حساسیت فصلی ک دارم رفته بودم دکتر ی روز عقب انداختم بعدش گفتم ی ازمایشم بدم دیدم مثبت شد بعدش کل فامیل خبر دار شدن😑
تو هفته ی ۱۱ بودم....شیرینی گرفتیم بردیم خونه ی مادرشوهرم همسرم بهشون گفت....ما چون دوریم زود گفتیم دیگه نمی شد بعداً بگیم....به مادرمم همون اوایل گفتم خودم.
اول ب جاریم گفتم ازونجایی ک آلو تو دهنش خیس نمیخوره وقتی همه خواهرشوهرا و جاریا خونم بودن لو داد. ب طرف خودمم ب خواهرزادم گفتم بقیم فهمیدن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
