عمم پسر عمومو از بچگی بزرگ کرده و همیشه یه جوری رفتار میکنه انگار بچه خودشه😐پسر عموم با داداشم همسنه بعد موقه هایی که دعوا میکنن عمم خیلی کورکورانه طرف پسر عمومو میگیره و شخصیت داداشمو خورد میکنه حرفای گنده بهش میزنه انگار داره با یه ادم پنجاه ساله دعوا میکنه اخه یکی نیست بگه زن گنده اینا تو عالم بچگی دعواشون شده به تو چه مگه مادر بچه ای مگه داداش منم برادر زادش نیست؟عموم و زن عمومم میبینن هوای بچشون دارن خودشونو کنار کشیدن😐بچشون هم خیلی خورده شیشه داره مثلا عموم کوچیکم بهش پول داده بود بره واسه خودشو داداشم بستنی بگیره بعد این رفته بود فقط واسه خودش بستنی گرون خریده بود و گفته بود نمیدونستم تو هم بستنی میخواستی همینقدر اشغال و عوضیه اینقد دلم برای داداشم سوخت که اشکم در اومد اخه هیچکس اونشب توجه نکرد که این یه الف بچه چیکار کرده البته فهمیدن ولی چون این خودشو جلو اونا خود جلوه میدن باور نمیکنن اینقدر پست باشه( این یکی از کاراش بود )داداشمم پسر درونگرا و ارومیه نمیتونم ساکت بشینم عمم اونور مادربزرگ و بقیه هم ازون هواشو دارن اگه چیزی هم بگم من بده میشم 🥲